ودود ابراهیمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گفت: دوست دارم من هم مانند این‌ها شهید شوم. فقط قول بده وقتى خبر شهادت مرا شنیدى خیلى گریه نكنى.


تولد

[ویرایش]

ودود فرزند اروجعلى و خانم سفى در سال ۱۳۴۲ در روستاى قره‌گوزلو از روستاهای استان آذربایجان غربی به دنیا آمد.

تحصیلات

[ویرایش]

وى كه اولین فرزند خانواده بود؛ دوره ابتدایى را در مسجد روستاى قره گوزلو گذراند و هم‌زمان درس‌های دینى را نزد حاج امین قلى فراگرفت.
پدر ودود از راه كشاورزى و دست‌فروشی به امرارمعاش خانواده مشغول بود و ودود به همراه پدرش دست‌فروشی می‌کرد تا در تأمین معاش خانواده سهمى داشته باشد. دوره راهنمایى را در مدرسه دهخدا در شهرستان بناب و دبیرستان را در هنرستان طالقانى میاندوآب در رشته برق گذراند.

دانش‌آموز و کارگر

[ویرایش]

در كنار تحصیل در كوره آجرپزى كار می‌کرد. در تابستان‌ها با درو محصولات كشاورزان، هم هزینه تحصیل خود را تأمین می‌کرد و هم در بهبود وضعیت معاش خانواده سهیم می‌شد. از همان ابتداى تحصیل با اشتیاق و جدیت درس می‌خواند.

دانشجوی فرمانده

[ویرایش]

پس از پایان دوره دبیرستان با كسب نمرات عالى در رشته پزشكى دانشگاه ارومیه پذیرفته شد.
با آغاز جنگ تحمیلى به عضویت سپاه پاسداران درآمد و پس از طى دوره آموزش نظامى در شهرستان خوى به سنندج اعزام شد. درنتیجه از ادامه تحصیل بازماند. مدت‌زمان طولانى از حضور وى در سنندج نمى گذشت كه به فرماندهى گروهان منصوب شد و اجراى عملیات مختلف را در منطقه سقز به عهده گرفت. پس از مدتى به فرماندهى عملیات سپاه سقز ارتقاء یافت. متواضع و فروتن بود.

فرمانده گمنام

[ویرایش]

پدرش نقل می‌کند:
اوایل، زمانى كه ودود به جبهه رفته بود، هرگاه سمت ایشان را می‌پرسیدم، می‌گفت: سرباز وظیفه هستم.
تا اینكه براى ملاقات با وى به سقز رفتم. وقتى به گردان آن‌ها رسیدم سراغ ایشان را گرفتم و گفتم كه می‌خواهم با سرباز وظیفه ودود ابراهیمى ملاقات كنم. آن‌ها گفتند اینجا فقط یك نفر به این اسم هست و آن‌هم فرمانده عملیات منطقه است. آنجا بود كه متوجه شدم ودود فرمانده است. وقتى به او این مسئله را گفتم از من خواست در این خصوص باکسی صحبتى نكنم.

ازدواج

[ویرایش]

ودود در جشن عروسى پسرعمه‌اش در سال ۱۳۶۱ با دخترعموی او آشنا شد و عمه‌اش را به خواستگارى فرستاد. مراسم ازدواج آن‌ها در كمال سادگى با مهریه یك جلد کلام‌الله مجید و صد هزار تومان برگزارش د. همسر وى - خانم فرنگیس اقتصادى - علت قبول پیشنهاد ازدواج ودود را تقوى، ایمان و حسن خُلق وى ذكر كرد و درباره پنج سال زندگى مشترك با وى گفت:
از خصوصیت بارز ودود اقامه نماز شب بود و هیچ‌گاه آن را ترك نمی‌کرد. هنگامی‌که به مرخصى می‌آمد به دلیل اینكه من سواد چندانى نداشتم و شیوه اقامه نماز شب را نم ى دانستم مرا بیدار می‌کرد و می‌گفت من نماز را بلند می‌خوانم و شما هم تكرار كنید. به همین صورت بود كه خواندن نماز شب را فراگرفتم.

همسر و همراه

[ویرایش]

برخورد ودود با همسرش بسیار مؤدبانه و توأم با فروتنى بود و هرگاه فرصتى پیش می‌آمد در ا مور منزل به وى كمك می‌کرد؛ مخصوصاً سعى م یک رد در تربیت دو دخترش، كمال دقت را بكند. از همان ابتدا با آموزش قرآن و نماز به فرزندانش سعى می‌کرد آن‌ها را در محیطى اسلامى و فضایى معنوى پرورش دهد. همسرش نقل می‌کند:
به دلیل اینكه همسر خواهر ودود به شهادت رسیده بو د ایشان همواره به من توصیه می‌کرد:
هنگامی‌که خواهرم نزد ما است دخترمان را نزد من نگذار و یا بچه را در آغوش من قرار نده زیرا ممكن است خواهرم و بچه‌های او ازاین‌جهت كه پدرشان را ازدست‌داده‌اند این كمبود را حس كنند و باعث ناراحتى آن‌ها شود.

گلچین خدا

[ویرایش]

در همین خصوص خواهرش می‌گوید:
از زمانى كه همسرم شهید شد توجه ودود به من بیشتر شد و مرتب به من روحیه می‌داد و به صبرو بردباری دعوت می کرد و می گفت: خدا شهدا را گلچین می‌کند. خوشا به حال شما و همسرتان! آرزوى من فقط شهادت است كه خداوند برآورده نمی‌سازد.
وى براى اینكه رعایت حال و روحیه آن‌ها بكند هنگامی‌که نزد بودم با فرزندان و همسرش كمتر صحبت می‌کرد و بیشتر به من و بچه‌ام توجه می‌کرد و فرزند مرا مرتب در آغوش می‌گرفت.

خبر شهادت

[ویرایش]

همسرش - كه خود خواهر شهید است - در خصوص روحیه شهادت‌طلبی ودود می‌گوید:
یک‌بار كه ودود از جبهه برگشته بود تا نیمه‌های شب از دلاوری‌های رزمندگان و خاطرات جبهه برایم صحبت می‌کرد ولى از نحوه شهادت آن‌ها چیزى نمى گفت. هنگامی‌که به رختخواب رفتم فكر كرد كه من خوابم برده است، دیدم در گوشه‌ای نشسته و در حال دیدن عکس‌هایی است. به نزدش رفتم و خواستم عکس‌ها را ببینم كه اجازه نداد. اصرار كردم و گفتم ناراحت نمی‌شوم. وقتى اصرار مرا دید، عکس‌ها را به‌اتفاق هم دیدیم. عکس‌ها از شهادت دوستانش بود كه از بدنهای پاره‌پاره آن‌ها گرفته‌شده بود. سپس گفت: دوست دارم من هم مانند این‌ها شهید شوم. فقط قول بده وقتى خبر شهادت مرا شنیدى خیلى گریه نكنى.

همیشه مبارز

[ویرایش]

ودود ابراهیمى علاوه بر حضور در جبهه در مواقع مرخصى و در پشت جبهه نیز بسیار فعال بود؛ به دلیل اینكه به نماز بسیار اهتمام می‌ورزید براى كودكان کلاس آموزش نماز ترتیب می‌داد و علاوه بر رفع مشكلات دیگران به مسائل مذهبى و تربیتى دیگران نیز توجه می‌کرد. خواهرش در خصوص احساس مسئولیت وى در پشت جبهه چنین نقل می‌کند:
هنگامی‌که ودود در سقز خدمت می‌کرد یک‌شب به منزل ما در روستاى سوگلى تپه آمد. در اطراف روستا همواره درگیرى بین حزب دمكرات و نیروهاى حزب‌الله رخ می‌داد. وى شب را در منزل ما بود كه حدود ساعت سه بامداد حزب دمكرات به روستا حمله كرد. او به‌سرعت برخاست تا لباس بپوشد و برود. پدرم با التماس و خواهش مانع رفتن وى شد و او پذیرفت. تا اینكه ساعت ۳۰/۵ براى نماز صبح به بیرون از منزل رفت و برنگشت. همه نگران بودیم كه خبر رسید مجروحین را سوار ماشین كرده به بیمارستان برده است. زمانى كه بازگشت، بسیار ناراحت بود و به من گفت:
صحنه‌های تکان‌دهنده‌ای را مشاهده كردم كه دلم را به درد آورده است .

فرمانده خاکی

[ویرایش]

ودود در نیمه دوم سال ۱۳۶۴ به‌عنوان معاون فرمانده گردان منصوب شد. پس از شش ماه و بعد از ورود به منطقه میاندوآب، فرماندهى گردان شهید رجایى را به عهده گرفت. علاوه براین عملاً مسئول عقیدتى سیاسى پایگاه نیز بود و اجراى مراسم مختلف دعا و نماز را برنامه‌ریزی می‌کرد. در این زمان در مورد غذاى خود، نیروها و خانواده‌اش به‌شدت حساسیت نشان می‌داد و تا زمانى كه مطمئن نمی‌شد غذا از كجا و چگونه به دست آمده است از آن استفاده نمی‌کرد. در جبهه، همپاى دیگران كار می‌کرد و هیچ‌گونه تمایزى بین خود و نیروهاى تحت امر قائل نبود.

حافظ بیت‌المال

[ویرایش]

یكى از همر‌زمان او در جبهه می‌گوید: در خصوص فعالیت‌های او در منطقه استقرار نیروها در سقز وی پیشنهاد داد پایگاهى ساخته شود. كارهاى عمرانى و ساختمانى تقسیم شد و او نظارت بر كار را بر عهده داشت اما همپاى ما کارمی كر د.
آجودان زاده - مسئول خدماتى ایشان - نقل می‌کرد كه هرگاه براى خرید وسایل می‌رفتم، ایشان دقیق به حساب ها رسیدگی می کرد. در آخرین روزى كه قصد حركت به منطقه را داشت به آجودان زاده گفت:
ساختن این ساختمان‌ها خیلى فكر مرا مشغول كرده است؛ پنج هزار تومان از پول مانده است. این مبلغ همراه شما باشد تا ساخت ساختمان‌ها را به اتمام برسانید و در خرج كردن آن بسیار دقت بكنید.
نقل است كه امام‌جمعه میاندوآب مبلغى پول را به او هدیه كرد تا هرگونه كه خود صلاح می‌داند به مصرف رساند. او همه آن را بین بسیجیان تقسیم كرد و حتى یك ریال آن را براى خود برداشت نكرد.

شهادت

[ویرایش]

در مورد نحوه شهادت ودود ابراهیمى یكى از هم‌رزمانش چنین نقل می‌کند:
ودود ابراهیمى مسئول تشكیل گردانى بود كه می‌بایست در عملیات گسترده‌اى شركت كند. وى از جمله كسانى بود كه فعالانه در گردان حضور داشت و گردان ما همواره مورد هجوم دشمن بود.
دشمن كه مترصد فرصتى براى نفوذ در منطقه بود در یك فرصت از عدم حضور برادر ابراهیمى در منطقه استفاده كرد و وارد منطقه شد. وقتى وارد پایگاه شدیم با بی‌سیم از منطقه عملیاتى به سپاه اعلام كردند كه در منطقه عملیاتى شهداى حلبچه درگیرى به وجود آمده است. ابراهیمى به‌اتفاق دو نفر دیگر سریع به سمت منطقه عملیاتى حركت كرد و در این فاصله، تلاش ما جهت تماس با ایشان به‌منظور جلوگیرى از حركتشان به منطقه بی‌نتیجه‌ ماند. لذا در كم ین دشمن ( حزب کومله )افتاد و به‌تنهایی با دشمن درگیر شد. او پس‌ازاینکه چند نفر از مهاجمان را به هلاكت رساند، توانست مدت زیادى دشمن را در آن منطقه متوقف كند و جلوى پیشروى آن‌ها را بگیرد و از سقوط مقر (پایگاه گرگان) جلوگیرى كند. سرانجام پس از مقاومت بسیار به شهادت رسید.
ودود ابراهیمى در ۲۱ مرداد ۱۳۶۶ در محل پایگاه گرگان در كردستان در اثر اصابت گلوله حزب دمکرات به شهادت رسید. مزار وى در گلزار زهرا (س) شهرستان میاندوآب است.

منبع

[ویرایش]

توکلی، یعقوب، فرهنگنامه جاودانه های تاریخ(نسخه الکترونیکی زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان غربی)، نشر شاهد، تهران، ۱۳۸۲، ص۷-۱






جعبه ابزار