محمودحاجی مهدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هنوز مراسم اربعین برادرش تمام نشده بود که پیگیر حضور در جبهه به جای برادر شهیدش شد.
[ویرایش]
سال ۱۳۳۸ در یزد، به دنیا آمد. در هفت سالگی قرائت قرآن را به خوبی فرا گرفت.
[ویرایش]
در دوره ابتدایی و متوسطه، سرآمد همکلاسان خود بود. استعداد فراوانی در زمینهی دروس ریاضی و مسائل فکری داشت. در همان زمان، در مسابقات علمی، مقام اول را به دست آورد. در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد و با شرکت در آزمون سراسری، در رشتهی مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد.
[ویرایش]
در دانشگاه، همزمان با تحصیل علم، به مبارزه علیه رژيم طاغوت پرداخت ودر این راه سختیهای زیادی را متحمل شد. بعد از پیروزی انقلاب، با نشاطی وصفناپذیر، به عضویت انجمن اسلامی درآمد و آمادهی به وجود آوردن محیطی اسلامی در دانشگاه شد.
[ویرایش]
با تعطیلی دانشگاهها، به عضویت جهاد سازندگی اصفهان در آمد و پس از آن، مدتی در جهاد سازندگی یزد و در روستاهای منطقهی «پشتکوه» مشغول خدمت به محرومین شد.
[ویرایش]
همزمان با اغتشاشات دشمنان داخلی و ضد انقلاب، داوطلبانه به پاوه رفت و به پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی، عازم خوزستان شد. وقتی به اهواز قدم نهاد، شهر را خاموش و متروک دید. در شهر فقط صدای تیراندازی و غرش هواپیماها و تردد خودروهای نظامی به گوش میرسید. عزم خود را جهت مقابله با دشمن راسخ کرد و جهت گذراندن دورهی آموزش نظامی، به یزد بازگشت. در همان ایام، خبر شهادت برادرش را شنید. هنوز مراسم اربعین برادرش تمام نشده بود که برای پیگیری حضور در جبهه به جای برادر شهیدش به تهران رفت.
[ویرایش]
پس از حضور در تهران، به عضویت رسمی سپاه درآمد. به درخواست برخی از مسئولین و پس از طی دورههای آموزشی، در تیم حفاظت از ریاست دیوان عالی کشور، مشغول شد و تا زمان بازگشایی دانشگاهها در همانجا انجام وظیفه کرد.
[ویرایش]
در اوایل سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و خداوند سه فرزند به او عطا کرد. از دی ماه ۱۳۶۱ مجدداً برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد. در حین تحصیل، با پایگاه بسیج دانشگاه، همکاری مستمر و موثر داشت. در همین دوران چندینبار به جبهه عزیمت و در چند عملیات مختلف شرکت کرد. در اواخر تحصیلاتش، همراه با همسر و فرزندش به اهواز رفت و همکاری با قرارگاه صراطالمستقیم را شروع کرد.
[ویرایش]
سد خاکی و پل روی بهمنشیر از جمله فعالیتهای او بهشمار میرود. مدتی را در مقر حضرت صدیقه (س) در اجرای پروژههای مختلف قرارگاه مهندسی رزمی
صراطالمستقیم گذراند که به جهت پشتکار و جدیتی که داشت به عنوان فرمانده عملیات قرارگاه انتخاب شد و حدود یک سال در این سمت به احداث جادهها، سنگرها، پلها و کارهای اجرایی گوناگون همت گماشت.
[ویرایش]
در ماموریت های مهندسی جمگ، همسر و برادر همسرش نیز او را یاری می دادند و پا به پای او در اهواز و جبهه های جنوب و غرب همدوش و همراه او خدمت می کردند. او در عملیات کربلای دو و پنج حضور فعال داشت، پس از عملیات کربلای پنج تشکیلات لشکری قرارگاه را پیریزی و سازماندهی کرد. سردار شجاع سپاه اسلام، سرانجام در تاریخ ۲۸/۷/۱۳۶۶ به همراه برادر همسرش به شهادت رسید.
[ویرایش]
...وصیتنامههای شهدا را مطالعه و جداً عمل نمایید که این مطالب از قلبهای صاف و پاک، و الهام گرفته از سرچشمه فیض و در لحظات حساس و روحانی نوشته شده است.
هرچند خود را لایق شهید شدن نمیدانم، ولی از کلیه دوستان، آشنایان و برادران تقاضای عفو و بخشش و حلالیت داشته و دارم.
[ویرایش]
به نام آن که اختیار هر چیز و همه کس در دست اوست و بازگشتمان نیز سلام، سلام بر تو که امید منی و پشت و پناه و شریک و غمخوار دائمی زندگی آیندهمان. سلام گرم و صمیمانه دوستدار و نگران همیشگیات را بپذیر. سلامی که از ته قلب و همراه با آرزوی سلامت و سعادت است. عزیز من! گفتهاند که زندگی شیرین است و چه تعریفهایی که نکردهاند و تو حتماً فکر میکنی که چه بدشانس و بد اقبال بودهای که گرفتار من شدهای. نمیخواهم از خودم دفاع کنم. به غیر از ضرورتهای کاری، عیب و نقصهای بسیاری داشتهام. نمیدانم توانستهام حق همسرداری را ادا کنم یا نه؟ حتماً فکر میکنی حتی از تلفن زدن هم دریغ میکنم. بگذار برایت توضیح دهم. بدان که با هر سختی و دشواری، راحتی و آسایشی خواهد بود. هر سر پایینی، سر بالایی به همراه دارد. که
«ان مع العسر یسرا»
همسرم! «ان الله مع الصابرین»
را آویزه گوشت قرار ده که خدا با صبر کنندگان است و امیدم این است که چنان استقامت کنی که صبر از دستت به تنگ آید.
در مورد تلفن و نامه نمیخواهم حساس باشی و عادت کنی. چنان که اگر یک روز تلفن دیر شد در انتظار باشی. یک ساعت در کنار تلفن نشستن و انتظار کشیدن؛ یعنی بهترین سرمایه زندگی، "وقت" را هدر دادن! فکر این که باعث شدهام از درس و مطالعهات باز بمانی بیشتر مرا ناراحت می کند. من نمیخواهم مانع پیشرفت و کامل شدنت باشم. تو باید در زندگی هدف داشته باشی. هدفی بالاتر از همه این چیزها و مسائل مادی و دنیوی.
اگر ازدواجی هست، خوشی، سختی و گرفتاری هم هست. همه را باید به خاطر این که باز هم دستور اوست و برای اوست در نظر داشته باشی. اصل، برای او بودن و او را در نظر داشتن در همه امور و در همه اوقات است که اگر این چنین بودی همه خوشیها و همه سختیها برایت راحت و قابل تحمل است. وقتی فهمیدی دوری و یا جدایی به خاطر اوست، تحمل کردن آن برایت راحت و آسان میشود. من هم فقط همین را از خدا میخواهم و دعا میکنم که اگر فراق و جدایی هست به خاطر رضای او باشد. این را بدان که اگر فراغت را تحمل میکنم با آن که قلبم آن جاست مسالهای بالاتر و مهمتر از وجود من و توست و الا چه چیز دیگری میتوانست در این جا پایبندم کند و از تو دورم نگه دارد؟
امیدوارم شیرینی بهترین لحظات زندگیمان را با شیرینی مطالعه و ارشاد با نیت خاص برای پیشبرد انقلاب اسلامی مان جبران کنی و خدایت توفیق دهد که موفق باشی.
به امید دیدار، سرنگونی کفر جهانی، طول عمر امام، ظهور حضرت مهدی (عج) و باز شدن راه کربلا.
[ویرایش]