محمدحسین باقرزاده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



او در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد. در حین عملیات به یکی از دوستان خود گفت: بعد از شهادتم به همسرم بگو که من مردانه جنگیدم و کشته شدم.


تولد

[ویرایش]

محمدحسین باقرزاده سال ۱۳۳۹ از مادری به نام ام البنین ناساری در قائم‌شهر متولد شد. پدر او ابراهیم باقرزاده از طریق رانندگی معاش خانواده را تأمین می‌کرد و وضع مالی و اقتصادی مناسبی نداشت. آن‌ها در منزل پدربزرگ مادری زندگی می‌کردند.

تحصیلات

[ویرایش]

محمدحسین دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهید مرتضی مطهری فعلی قائم‌شهر گذراند. او از دوران نوجوانی به امور دینی مذهبی گرایش خاصی داشت.

مبارزات انقلاب

[ویرایش]

با آغاز نهضت انقلابی مردم ایران در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و در پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی     به‌خصوص در ایام ورود ایشان به ایران فعالیت داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر فعالیت‌های او در حفظ انقلاب افزوده شد و با عضویت در انجمن اسلامی محل فعالیت و مراسم‌ مذهبی فعالانه شرکت می‌کرد.

فوتبالیست انقلابی

[ویرایش]

ورزش موردعلاقه‌اش فوتبال بود و در تیم وحدت قائم‌شهر عضویت داشت. در سال ۱۳۵۸ درحالی‌که در سال چهارم رشته اقتصاد دبیرستان آیه الله حسین غفاری فعلی مشغول تحصیل بود، به دنبال صدور پیام حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج و ارتش بیست‌میلیونی به عضویت بسیج درآمد.

حضور در جبهه

[ویرایش]

به دنبال شروع جنگ تحمیلی دشمنان به سرکردگی صدام حسین علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با این باور که فعلاً بسیج و جنگ مقدم است، ادامه تحصیل را به بعد موکول کرد. متعاقب این تصمیم برای اولین بار در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۶۰ به مدت یک ماه و نیم از طرف بسیج قائم‌شهر به جبهه رفت. پس از بازگشت با فرارسیدن دوره نظام‌وظیفه به سبب عشقی که به بسیج داشت، در تاریخ ۱ اسفند ۱۳۶۰ برای گذراندن خدمت سربازی به عضویت بسیج قائم‌شهر درآمد و بلافاصله در پنجم اسفند همان سال تا ۱۰ فروردین ۱۳۶۱ به جبهه عازم شد.

ورود به سپاه

[ویرایش]

در دوران سربازی و در تاریخ ۹ آذر ۱۳۶۱ به عضویت رسمی سپاه پاسدار انقلاب اسلامی قائم‌شهر درآمد و پس از طی دوره مربیگری به‌عنوان مربی آموزش در سپاه قائم‌شهر مشغول به کار شد.
محمدحسین با مردم و به‌خصوص با مادر و برادرانش رفتاری توأم با خوش‌رویی داشت و خنده هیچ‌گاه از لبانش دور نمی‌شد؛ اما باوجود رفتار مهربان و دلسوزانه جذبه خاصی داشت. از معاشرت با دوستان هم‌رزمش لذت می‌برد.

ازدواج

[ویرایش]

در سال ۱۳۶۱ وقتی با اصرار مادر و خواهرانش برای ازدواج مواجه شد، از آن‌ها خواست تا خواهر هم‌رزمش کمال‌الدین رضایی را برای او خواستگاری نمایند. به دنبال آن در اواخر آذرماه ۱۳۶۱ با خانم فروزان رضایی ازدواج کرد و بعد از مراسم عقد و عروسی به‌اتفاق همسرش عازم مشهد مقدس شد. در روزهای اقامت در مشهد هم‌زمان که به زیارت حرم امام رضا (ع) می‌رفت ساعت‌ها در حرم می‌ماند و باخدا راز و نیاز می‌کرد. از خداوند می‌خواست که مبادا ازدواج مانع رفتن به جبهه شود و او را از رسیدن به شهادت بازدارد. پس از بازگشت از سفر زیارتی زندگی مشترک خود را بسیار ساده و معمولی در یک اتاق گلی در خانه پدری آغاز کردند.

تولد ابوالفضل

[ویرایش]

محمدحسین از ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ تا ۳۰ مرداد همان سال آموزش فرماندهی گردان را در پادگان امام حسین (ع) تهران طی کرد. در ۲۶ شهریور ۱۳۶۲ اولین فرزند او متولد شد که نام او را ابوالفضل باقرزاده نهادند. از ۲۲ آبان ۱۳۶۲ تا ۲۳ خرداد ۱۳۶۳ به‌عنوان فرمانده گروهانی از گردان یا رسول‌الله (ص) لشکر ۲۵ ویژه کربلا در جبهه حضور یافت. او به سبب علاقه فراوان به خانواده هر زمان که از جبهه بازمی‌گشت برای افراد خانواده سوغاتی می‌آورد. همواره به دلسوزی و مهربانی با مردم سفارش می‌کرد بیشتر اوقات فراغت خود را تا زمانی که بار دیگر به جبهه اعزام شود به مردم محروم در انجام امور کشاورزی و ساختمانی کمک می‌کرد و در عمران و آبادی محله فعالانه می‌کوشید.

معاون فرمانده گردان

[ویرایش]

محمدحسین از ۲۴ خرداد تا ۱۹ دی ۱۳۶۳ به‌عنوان مربی آموزشی در پایگاه بسیج قائم‌شهر انجام‌وظیفه کرد. سپس بار دیگر به‌عنوان معاون فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر ۲۵ ویژه کربلا از تاریخ ۲۰ دی ۱۳۶۳ تا ۱۵ مهر ۱۳۶۴ در جبهه حضور یافت. آن‌قدر به حضور در جبهه علاقه‌مند بود که هر زمان به نزد خانواده‌اش در پشت جبهه می‌آمد، اظهار می‌داشت که ده روز دیگر باید به جبهه بازگردد. در مدت حضور در جبهه دو بار از ناحیه سر مجروح شد و یک‌بار دچار موج گرفتگی گردید.

پیام برای همسر

[ویرایش]

او در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد. در حین عملیات به یکی از دوستان خود گفت: بعد از شهادتم به همسرم بگو که من مردانه جنگیدم و کشته شدم.

شهادت

[ویرایش]

محمدحسین سرانجام در ادامه عملیات والفجر۸ در ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ براثر اصابت تیر مستقیم به سرش به شهادت رسید. گلوله پس از اصابت به پیشانی از پشت سرش خارج‌شده بود. پیکر او را در گلزار سید نظام‌الدین قائم‌شهر، به خاک سپردند. دومین فرزند او پس از شهادت پدر در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ به دنیا آمد و او را به یاد پدر محمدحسین باقرزاده۱ نامیدند.

وصیت‌نامه

[ویرایش]

...پروردگارا! شهادت، این والاترین مقام قرب الهی و این بالاترین و زیباترین شکل معامله با خودت را نصبیم گردان.
از شما امت حزب‌الله و همیشه درصحنه می‌خواهم که دنباله‌رو امام بزرگوارمان باشید و خدای‌ناکرده آن روز نباید که همانند اهل کوفه باشیم و امام را تنها بگذاریم. همیشه به جان امام عزیز و رزمندگان پرتوان و سلحشور اسلام دعا کنید که این دعاها ضربه محکمی بر پیکر شیاطین و خشنودی و رضای خداوند متعال است.

← معامله باخدا


عزیزان این را می‌دانید که هر کس معامله‌ای انجام دهد و سود ببرد، خرسند و خشنود است و من معامله‌ای را انجام داده‌ام، نه با مخلوق، بلکه با خالق و خدای خویش که خریدار، خداست و فروشنده من حقیر، مورد معامله جان و مال این انسان گنه‌کار، سود آن‌هم بهشت است. چه کسی به عهدش در این معامله وفادارتر از خدا خواهد بود. تقوا را، تقوا، تقوا را در نصب العین خویش قرار دهید.

← وصیت به فرزند


فرزندم تو را سفارش و نصیحت می‌کنم که تقوا را پیشه خویش قرار ده، نظم و انضباط در کارهایت داشته باش. همچنین به همه دوستان و آشنایانی که هنوز اعتقاد به اسلام و انقلاب اسلامی نیاورده‌اند، می‌گویم که مصداق خسرالدنیاوالآخره نباشید و این دو روز دنیا، زرق‌وبرقش جلوی چشمتان را نگیرد و بدانید عذاب آخرت سخت است و خدا را فراموش نکنید و به این سیل خروشان امت حزب‌الله پیوسته، امام عزیز و بزرگوارتان را همراهی کنید تا در دنیا و آخرتتان سعادتمند باشید.
محمدحسین باقرزاده

منبع

[ویرایش]

توکلی، یعقوب، فرهنگنامه جاودانه‌های تاریخ، (زندگینامه فرماندهان شهید استان مازندران) نشر شاهد، تهران، ۱۳۸۲، ص ۲۶ تا ۳۱ نسخه الکترونیکی






جعبه ابزار