لطیف رنجبری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از چند سال خدمت؛ به عنوان فرمانده حفاظت از مجلس شوراي ملي انتخاب شد و در اين سالها به ادامه تحصيل پرداخت.
[ویرایش]
چهارم شهريور ماه سال ۱۳۲۶ در روستاي آله كبود در شهرستان بيجار گروس واقع در استان كردستان، و در خانواده روستايي و مذهبي چشم به جهان گشود. مادرش زليخا و پدرش شريف نام داشت.
[ویرایش]
قبل از ورود به مدرسه در مكتب يكي از اساتيد، كلام خدا را سه بار دوره كرد. از همان دوران كودكي با قرآن مأنوس بود. پس از طي دوران طفوليت به تنها مدرسه ابتدايي روستاي آله كبود دبستان رفت و به تحصيل پرداخت.
از نوجواني در مراسم مذهبي روستا شركت داشت. او به انجام فرائض ديني، ارادتمندي اهل بيت(ع)، احسان و نيكي به والدين، و توجه به ارتباط با آشنایان و مردم مقيد بود. پس از اتمام دوران ابتدايي به دليل كمبود امكانات مالي و آموزشي نتوانست ادامه تحصيل دهد.
پدرش در حرفه حلبي سازي مشغول به كار بود. درآمد پدر جوابگوي همه فرزندان نبود. لطيف به همراه برادرانش به پدر كمك مي كرد تا کمکی باشند برای خانواده. او پس از آن در روستا به كار كشاورزي مشغول شد.
[ویرایش]
در كنار شش برادر به نام هاي محمد، بختيار، محمود، مختار، عارف، احمد و دو خواهر به نامهاي نرگس و نگار روزهاي خوش نوجواني را طي كرد و در هجده سالگي به خدمت نظام وظيفه رفت.
پس از طي دوران سربازي به روستاي آله كبود بازگشت و كار كشاورزي را ادامه داد. پس از شش ماه به دعوت برادرش محمد به تهران آمد و در آزمون ورودي ارتش شركت كرد و با شايستگي تمام پذيرفته شد.
[ویرایش]
پس از چند سال خدمت؛ به عنوان فرمانده حفاظت از مجلس شوراي ملي انتخاب شد و در اين سالها به ادامه تحصيل پرداخت. لطیف در سال۱۳۵۷ با اخذ مدرك ديپلم توانست در آزمون دانشكده افسري پذيرفته شود و به ژاندارمري(سابق) منتقل شود. او به عنوان يكي از افراد مورد اعتماد گروههاي مذهبي به شمار می آمد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي عهده دار سازماندهي نيروهاي مخلص و انقلابي در ارتش شد.
[ویرایش]
لطیف جزء اولين گروه افسران فارغ التحصيل دانشكده افسري بعد ازتشكيل نظام مقدس جمهوري اسلامي بود. او بعد از این دوره به درجه ستوان دومي رسید وبه عنوان فرمانده آموزش پادگان شهيد شفيعي مازندران منصوب شد. از آغاز دفاع مقدس تا سال۱۳۶۰ آموزش و سازماندهي گروه كثيري از نيروهاي اعزامي به جبهه هاي حق عليه باطل به عهده ايشان بود.
[ویرایش]
دو سال بعد در سال ۱۳۶۱با داشتن همسر و چهار فرزند به دليل علاقه زیادي كه برای حضور در خطوط مقدم مناطق جنگي و عملياتي داشت، با درخواست خودش به عنوان فرمانده گروهان سه از گردان رزمي ۷۰۷ حضرت ابوالفضل(ع)، به جبهه اروندكنار رفت.
لياقت، شجاعت و كارداني او باعث شد تا پس از چهارماه به جبهه بانه منتقل شود. در مدت چهارماهه حضور مقتدرانه و فرماندهي مدبرانه در بانه توانست امنيت بالايي را در منطقه ايجاد كند و بسياري از آن مناطق را از لوث وجود اشرار و ضد انقلاب كومله و دمكرات پاك نمود.
ماموريت لطيف در بانه به اتمام رسيده بود. او قرار بود فرمانده جايگزين خود را با منطقه آشنا كند.
[ویرایش]
ششم دیماه ۱۳۶۲در جريان يكي از اين شناسايي ها از مناطق پاكسازي نشده و در درگيري، سه نفر از اشرار كومله را به هلاكت مي رساند و از فاصله و با اسلحه سيمينوف (قناسه) از ناحيه قلب مورد حمله نيروهاي گروهك ضدمردمی كومله قرار می گیرد و به شهادت می رسد.
دشمن قصد به سرقت بردن پيكر مطهر ايشان را داشت اما با اطلاعي كه لطیف قبل از شهادت از طريق بي سيم به پايگاه رسانده بود، نيروهاي کمکی به منطقه درگيري اعزام و حلقه محاصره شكسته شده و اشرار موفق به اين امر نشدند.
اهميت شهادت ايشان به اندازه اي بود كه همان شب خبر شهادتش را در «راديو كومله» اعلام و از آن به عنوان يك پيروزي ياد نمودند، غافل ازآنكه شهادت در راه حق نه مرگ بلكه زندگي جاويد است.
او در زمان شهادت۳۶ سال داشت و از وي دو فرزند پسر به نامهاي مصطفي و عباس و دو فرزند دختر به نامهاي اعظم و زهرا به يادگار ماند.
همسرش سيمين زرسبحاني در سال ۱۳۸۴بر اثر عارضه سكته مغزي به رحمت خداوندو ديدار يارش رفت.
پيكر پاك اين شهيد درقطعه ۲۸ رديف ۷۱ شماره۴مكرر بهشت زهرا (س) تهران به خاك سپرده شده است.
[ویرایش]
بهر دفاع از دين مردانه جنگ كردي
از خـون بعثي دون اروند رنگ كردي
اي افــسر رشــيدم قــربان راه اسـلام
اي لطيف شهيدم بهر لـواي اسـلام
گشتي بخون تو غلطان، در كربلاي بانه
از دور دشمنانت كردند تو را نشانه
با خـون وضو گرفتي در سنگرت شبانه
خــون مطهر تو شد افتخــار اسـلام
حجت الاسلام سيد محمد زماني
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
در راه حفظ قرآن اندر سه جبهه رفتي
بهر دفاع از دين مردانه جنگ كردي
از خـون بعثي دون اروند رنگ كردي
بهرآرمان پاكت حفظ لـواي اسـلام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
با آن هـمه شجـاعت، با اين رشـادت
در كربلاي بانه شد قسمتت شهادت
تبريك و تسليت باد بر جـمله خاندانت
افسوس تو شكستي پشت برادرانت
صاحب لـواي قرآن، عباس (ع)مقتدايت
اي كه فدا نمودي جانت به راه اسلام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
فرمـانده دليـرم راهـت ادامـه دارد
سنگرنشين شيرم دشمن هـراس دارد
تا هست دين اسلام خون تو پاس دارد
تا انقلاب مهدي(عج)اين است بانگ ايران
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
قـرآن نـويد داده شـهيد هست زنده
در محـضر الـهي روزي به او رسـيده
مقـتول راه داور پاينده است و جاويد
اين است نداي قرآن اين است شعار اسلام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
افسوس مادر تو چشمش به راه مانده
در خانه طفل هايت چشم انتظار مانـده
گويد به مـادر خود بابا مـگر نـمانده
يك لحظه اي نمايد ديدار روي ايـتام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
اندر بهشت زهرا(س) آن تربت شهيدان
بنگر به مصطفايت با ديده هاي گريان
گـويد پـدر نـيامد از كـــربلاي ايـران
غافـل از اينـكه ديگر گشته فداي ايتام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
اي حجت الهي يابن الحسن (عج) كجايي
عجل علي ظهورك وقت است تا بيايي
كــاخ ستـمگران را ويــرانه اش نمــايي
دلــجويي يتـيمان از مـرحمت نـمايـي
چشـمان ما به راهـت تا آنكه رخ نمايـي
مـولاي ما توئي تو اي رهنمـاي اسـلام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
يا رب بحق زهرا (س) آن دختر پيمبر
منـافقين و كفــار نابود كن تو يكـسر
تا انقلاب مهدي (عج) پاينده باد رهبر
روح خدا خميني (ره) اين رهگشاي اسلام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
بس كن دگر زماني غم خوار شاهداني
اين افتخــار باشد بهـرت اگـر بـداني
امـيد نوحه هايت در كـــربلا بخوانــي
اندر كنــار قـبر شــاه شهيد اســلام
فرمانده رشيدم قربان راه اسلام
سيد محمد زماني