عنایت اله بازگیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پيشنهاد برگزاري نماز جماعت را در محيط هنرستان مطرح و آن را عملي نمود كه با مخالفت شديد مسئولين مدرسه و تهديد آنان روبرو مي گردد. با اين حال او با شركت در مجالس و محافل مذهبي، سعي در ترويج و رشد اينگونه نشست ها را داشت.
[ویرایش]
سال ۱۳۴۲ هجري شمسي در روستاي امام زاده نورالدين(ع) یکی از روستاهای استان کهگیلویه وبویر احمد متولد شد. از کودکی داراي استعداد و هوش سرشاري بود. زماني كه پاي در راه مدرسه گذاشت، توانست اين هوش و استعداد را بيشتر نشان دهد. ذهن قوي و حافظه خوب او باعث شده بود كه در درس هايش نمرات بالايي داشته باشد.
[ویرایش]
به گفته معلمان و هم کلاسی هایش، در رفتار و آموزش بالاتر از دیگر هم کلاسی هایش بود. از كودكي علاقه زيادي به مطالعه داشت. بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه كتاب هاي مذهبي مي كرد و به اين وسيله به پرورش روح و فكر خود مي پرداخت.
پس از اتمام تحصيلات ابتدايي برای ادامه تحصيل به شهر دهدشت مهاجرت كرد. او تحصيلات دوره راهنمايي را دور از خانواده و البته با زحمت و پشتكار فراوان، در دهدشت ادامه داد. با این که نوجوان بود اما در فصل تعطيلي مدارس برای كمك به خانواده در كنار پدرش در شركت ترانس ترمينال واقع در بندر امام خميني كار مي کرد. پس از اتمام دوره راهنمايي وارد هنرستان كاوه (شهيد باهنر فعلي) شد و در رشته برق ساختمان، شروع به تحصيل نمود.
[ویرایش]
اين دوران را مي توان به عنوان نقطه عطفي در زندگي عنايت به حساب آورد، او در اين دوره توانست با وسعت بخشيدن به آگاهي هاي خود و روي آوردن به مطالعات سیاسی، دنياي خود را گسترش دهد و توجه خود را به اجتماع و افراد جامعه معطوف نمايد.
شاه به جهت وابستگي كه به غرب و فرهنگ آن داشت سعي مي كرد برنامه فرهنگي مملكت را طوري پي ريزي كند كه مغاير با فرهنگ اسلامي باشد. او هر گونه طرز تفكري را كه ريشه در فرهنگ و تمدن اسلامي داشت، در نطفه خفه مي كرد. اگر كسي در مراكز آموزشي براي ترويج فرهنگ اسلامي قدم بر مي داشت، با مانع تراشي و آزار روبرو مي شد.
با اين حال و با وجود حاكميت چنين سياستي بر كل كشور، عنايت سعي داشت تا هر چه بيشتر فرهنگ غني اسلامي را در محيطي كه زندگي مي كرد گسترش دهد. از اين رو پيشنهاد برگزاري نماز جماعت را در محيط هنرستان مطرح و آن را عملي نمود كه با مخالفت شديد مسئولين مدرسه و تهديد آنان روبرو مي گردد. با اين حال او با شركت در مجالس و محافل مذهبي، سعي در ترويج و رشد اينگونه نشست ها را داشت. در كنار فعاليتهايش، براي افزايش آگاهي هاي مذهبي و علمي خود، از مطالعه كتب مختلف غافل نمي شد، هر وقت كه فرصت مي يافت به سراغ كتاب مي رفت و با بهره گيري از اين چشمه جوشان، روح تشنه خود را سيراب مي كرد به نحوي كه شبها تا ديروقت به مطالعه مي پرداخت و آنچه را كه از لابه لاي كتابها مي آموخت سعي مي كرد در زندگي اش به تجلي در آورد.
[ویرایش]
قبولي او در سال سوم رشته برق همزمان شد با شروع جنگ تحميلي. عنایت تاب ماندن در شهر را نداشت. او به جبهه رفت و پس از ۶ ماه حضور داوطلبانه در خطوط مقدم جبهه در سال ۱۳۶۰ وارد سپاه گرديد و به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دهدشت در مي آيد و با خود عهد مي بندد كه تا آخرين قطره خون، از پاي ننشينند.
پس از حدود يكسال حضور در جبهه هاي جنگ، با نظر فرماندهان سپاه به تهران عزيمت و دوره ي آموزش فرماندهي گردان را فرا گرفت.
[ویرایش]
پس از گذراندن دوره ي فرماندهي دوباره به جبهه برگشت و در اكثر عمليات رزمندگان از جمله طريق المقدس، فتح المبين، الی بیت المقدس، رمضان، محرم، فتح خرمشهر، والفجر ۳و۴و۵، خيبر، بدر، قدس ۳ حضور قاطعانه و خالصانه مي يابد و نهایت فداكاري و از خودگذشتگي را نشان مي دهد.
عنایت همانند سایر شئون زندگي اش، در ميدان رزم نیز فرماندهي تمام عيار است.
همرزمانش می گویند او به عبادت مقيد بود. نماز را از روي اخلاص مي خواند، پس از به جا آوردن نماز، قرآن مي خواند و اين كار همیشگی او بود. در طول سال چند بار قرآن را ختم مي كرد و تا آنجا كه مقدور بود به ديگران هم توصيه مي كرد كه هيچ گاه تلاوت قرآن را از ياد نبرد. از شنيدن آيات الهي و شركت در مباحث عقيدتي و اخلاقي لذت مي برد.
[ویرایش]
سرانجام اين فرمانده دلاور در تاريخ ۲۱/۱۱/۱۳۶۴ در عمليات والفجر۸ در حاليكه فرماندهي گردان حضرت زينب(س) از لشكر ۱۹ فجر را به عهده داشت، به شهادت نائل آمد. همان آرزويي كه هميشه به آن اشاره مي كرد.
[ویرایش]
وقتي قرآن را بر دستان او ديد اشك از چشمانش جاري شد و گفت ايشان را اسير كنيد و وسايل آرامش و آسايش او را فراهم نموده و به عنوان اسير جنگي به پشت خط مقدم منتقل نماييد. رفتار آميخته با روح عاطفي ايشان اسیر دشمن را به وجد آورده بود و ترس و دلهره در او از بين رفت.
در عمليات بيت المقدس بعد از عبور از ميدان مين متوجه شديم يكي از نيروهاي بعثي با يك اسلحه چهار لول ضدهوايي راه را بر ما بسته بود. شهيد بازگير عنوان نمود كه بايد از طريق ممكن او را از پاي درآورد. من جلو رفتم كه در جاي مناسبي قرار گرفته و او را هدف قرار دهم، ولي متوجه شدم كه شهيد بازگير با شگردهاي خاص خود به سرعت به سوي او مي رود. بعد از چند لحظه، تيراندازي خاموش شد و متوجه شدم كه شهيد بازگير او را دستگير کرده و دستهايش را بسته و با خود به سوي ما مي آورد. با اين كار راه عبور را بر ما هموار نمود و عمليات به خوبي پيش رفت.
همواره تلاوت آيات روحبخش الهي را يكي از وظايف اصلي مي دانست و صداي تلاوت قرآني او آشناي هر رزمنده اي بود. در عمليات بيت المقدس با تلاش فراوان يكي از تانكهاي دشمن را زمين گير نموده و خدمه آن را دستگير نموديم. وقتي خدمه از تانك بيرون آمد، یکی از آنها قرآن كوچكي را به دست داشت و تسليم شد. عنایت وقتي قرآن را بر دستان او ديد اشك از چشمانش جاري شد و گفت ايشان را اسير كنيد و وسايل آرامش و آسايش او را فراهم نموده و به عنوان اسير جنگي به پشت خط مقدم منتقل نماييد. رفتار آميخته با روح عاطفي ايشان اسیر دشمن را به وجد آورده بود و ترس و دلهره در او از بين رفت.
[ویرایش]
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از حمد و سپاس خدا و درود بي پايان به پيشگاه حضرت اشرف الانبياء محمد مصطفي(ص) و پس از گواهي به وحدانيت خدا و رسالت و امامت انبياء و ائمه عليه السلام و پس از سلام به حضرت مقدس يگانه منجي انسانها و اميد منتظران حضرت صاحب الامر مهدي صاحب الزمان (عج) و درود به امام امت اميد مستضعفان و نايب امام عصر. اكنون كه مجدداً عازم هستم و مي روم تا به حسين زمان خود لبيك بگويم، ميروم در دانشگاه حسين، دانشگاه انسان ساز، لازم است تذكراتي چند را به عنوان وصيت نامه به عرض برسانم.
[ویرایش]
هيچ هدف و مقصودي از رفتن به جبهه جز انجام وظيفه شرعي و كسب رضايت الهي نتوانسته محرك من باشد و بايد عرض كنم كه سعي كرده ام كه فقط وفقط براي رضاي خدا و خشنودي او و اطاعت امر او به جبهه بروم و هيچ نيرو و عاملي ديگري را در اين رابطه حتي براي يك مرتبه هم كه شده در آن راه ندهم. من كوشيده ام كه حتي شهادت را كه خود كمال بزرگي است و آرزوي متقيان در طول تاريخ بوده هدف من قرار نگيرد و به نظر من در اين برهه از زمان ومكان كه اسلام شديداً به ياري و حمايت احتياج دارد و نداي هل من ناصر ينصرني حسيني هرچه رساتر بلند است در چنين موقعيتي نه تنها شهادت بلكه حتي فكر به شهادت نيز فرصت طلبي است. پس من با عشق به شهادت و نه با هدف اينكه از زير بار مسئوليت شانه خالي كنم و نه به اين منظور كه به جبهه بروم و شهيد بشوم و از اين دنيا خلاص شوم و خود را از گرفتاري ها و بدبختي هاي آن آزاد كنم به جبهه مي روم. چونكه خدا خودش مي داند كه هميشه از او مي خواستم به من توفيق خدمت و اطاعت خالصانه و عبادت عطا بفرمايد و هرچه رنج و گرفتاري اين دنيا هست در صورتي كه انسان ساز و در جهت قرب به او و مايه تكامل و مسير الهي الله است و خلاصه هر رنج و زحمتي که رضاي خداست از من دريغ نفرمايد كه بودن در اين دنيا و عبادت او و كشيدن رنج و درد در راه خدا بالاترين لذت را دارد. البته از خدا مي خواهم كه مرگم را شهادت در راه خودش قرار دهد، مرگم در بستر نباشد. آري همواره از خداي بزرگ مي خواستم كه در بستر نميرم، بلكه كشته شوم و به خون خود بغلطم و حتي بسوزم و خاكستر شوم و از بين بروم تا بدنم حتي گوشه اي از اين دير فاني را اشغال نكند و با تمام وجود و با همه هستي و نيستي ام به سوي او پرگشايم.
[ویرایش]
در هر صورت اگر از من جنازه اي باقي ماند مرا در كنار دوستان حسين و لبيك گويان او در قبرستان دهدشت بگذاريد و در ضمن جنازه ام را در قبرستاني كه عزيزاني همچون دمسازها و خونبازيها در آن با حسين شان ملاقات كردند، بسپاريد. لازم است چند جمله اي را در اين اواخر به عرضتان برسانم اينكه من براي هوي و هوس به جبهه نرفتم زيرا هوي و هوس جايش در دنياست و چيزي نيست كه با كارآمدن مسأله جان و زندگي همچنان بتوانند محركي باشد. لااقل براي من اينطور بود كه من جانم را بيشتر از اين دوست داشتم كه بخواهم در راه اميال و خواهش هاي نفساني از دست بدهم. زيرا تا جاني نباشد ديگر هوي و هوس در كار نيست.
[ویرایش]
پدر و مادر عزيزم مستحضر هستيد كه تنها راه تقاص خون من از طريق ادامه راهم كه همان حمايت از اسلام و جمهوري اسلامي و امام امت است، مي باشد و لذا بدانيد كه همه در راه تقويت جمهوري اسلامي و پشتيباني رهبر انقلاب بيشتر كوشش كنید و پاسداري از خون مرا كه اطاعت از خداي باريتعالي است، بهتر انجام دهید. پس لحظه اي دست از حمايت اين نظام برنداريد و مردم را نيز به اين امر تشويق كنيد (كه البته خود آنها نيز به وظيفه خود آشنا هستند) و لحظه اي دست از مبارزه و كوشش و مجاهده در راه خدا كه همان منتظر واقعي امام زمان بودن است؛ برنداريد به آن اميد كه روزي پرده ظلم زدوده شود و ديده جمالش منور شوند.
البته در كنار اين مبارزه و مجاهده در راه خدا و در جهت حمايت از نظام جمهوري اسلامي موضوع مبارزه و مجاهده با نفس است که فراموش نكنيد (كه نمي كنيد) انشاءالله.
[ویرایش]
خواهران و برادرانم با بهره گيري از محيط سالم و پاك جمهوري اسلامي و استفاده از محضر امام امت و كتابها و نوشتجات ايشان و همچنين ساير معلمين اخلاق و با بندگي و اطاعت خدا و افزودن بر عبادات خود هرچه بيشتر در راه تهذيب و تزكيه كوشا باشيد. انشاء الله
[ویرایش]
مادر عزيز و بردبارم انشاءالله با تمسك بر تعاليم اسلام و عمل به آنها و با بهره گيري از تقواي پروردگار كه در نتيجه رنج ها و زحماتي كه در اين دنيا متحمل شده ای، مرا در اين دنيا در مقابل شهدا و صديقين سرافراز مي نمايی و با صبر و شكيبايي در مقابل مصائب، و با گذشت از خطاهاي من روح مرا شاد مي نمايید(انشاءالله)
مادر عزيز و رنج كشيده تقاضايم از تو اين است كه در نظر داشته باشي كه اين دنيا گذرگاهي بيش نيست و هيچ كس در اين دنيا جاويد نمانده بلكه اينجا كشتزاري است كه انسانها بذر جاودانگي در آن دنيا را مي پاشند. تو نيز بايد با دل كندن از دنيا و مظاهر آن، خود را به خدا نزديكتر كني و فكر كن اين مادران قهرمان شهدا چقدر صبور هستند مثال بارز آن مادر شهيد دمساز همسايه ات و خود را تطبيق كن و
مي دانم كه چنين هستي و در قبال مرگ من كوچكترين عكس العمل از خود نشان نمي دهي. چرا كه از پيروان مكتب زهرا(س) و زينب(س) جز اين انتظاري نيست، غمگين مباش و خوشحال باش كه بالاخره از دامن تو نيز بنده كوچكي در راه خدا قرباني شد و كمي از شرمندگي خانواده ما در مقابل خانواده هاي كه ۴ الي ۵ نفره از جگرگوشه هايشان شهيد شده اند كاسته شده و بعد از مرگ من در برابر امت كه خود نيز شهدائي همچون شهيدان بزرگوار آيت الله مرتضی مطهري و بهشتي و… كه همچون فرزندانش بودند، تقديم كرده است، در برابر ايشان هم زياد سرافكنده نيستي. انشاء الله
سلام مرا به مؤمنين و صالحان و تابعان ولايت فقيه برسانيد.
ربنا اغفر لنا ذنوبنا في امرنا و ثبت اقدامنا و نصرنا علي القوم الكافرين.
عنايت الله بازگير۲۰/۶/۱۳۶۲