علی اکبررفیعی طاقانکی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اگرعلی اکبر به تحصیل علم در حوزه ادامه می داد،از بزرگان حوزه می شد اما نه به بزرگی ومقامی که حالا در پیشگاه خدا دارد.



تولد

[ویرایش]

سال ۱۳۴۴ درطاقانک ودر خانواده‌اي مذهبي ديده به جهان گشود.پدرش با زحمات زیاد وکار در حرفه چاه کنی مخارج زندگی شان را تامین می کرد.علی اکبرهم از کودکی همراه پدرتلاش می کرد تا کمک خانواده اش باشد.

تحصیلات

[ویرایش]

دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند. دوره تحصیلات ابتدایی وراهنمایی او همزمان با قيام‌و تظاهرات گسترده مردم ایران بر ضد حکومت ستم شاهي بود.

مبارزات انقلاب

[ویرایش]

علی اکبرعلی رغم سن کمی که داشت، با شرکت در اين مبارزات مردمي، فعاليت خود را برای کمک به نهضت امام خمینی آغاز کرد. او با عشقي که در راه خدمت به اسلام داشت، تلاشي مستمر درمبارزات انقلاب داشت.

ورودبه حوزه علمیه

[ویرایش]

علی اکبر پس از تحصیلات راهنمایی برای فراگيري علوم ديني ،حوزه علمیه را برگزيد.اوازطلاب موفق ودانشمند حوزه علمیه بود.اگرعلی اکبر به تحصیل علم در حوزه ادامه می داد،از بزرگان حوزه می شد اما نه به بزرگی ومقامی که حالا در پیشگاه خدا دارد.
او فعاليت‌هاي مذهبي و تبليغي زیادی در راه نشر معارف اسلامی انجام داد.

حضوردرجبهه

[ویرایش]

از اولین روزهای شروع جنگ ،علی اکبرمصمم بود به جبهه برود اما سن کم او مانع این خواسته بود.باتلاش زیاد توانست به جبهه برود.
از روزی که علی اکبرموفق شد وارد جبهه شودتا هنگامی که به شهادت رسید،درجبهه ماند.

شهادت

[ویرایش]

علی اکبر دراسفندماه ۱۳۶۶ همراه دیگر همرزمانش در تیپ قمربنی هاشم(ع)به جبهه غرب رفت تا عملیات والفجر۱۰ را اجرا کنند.
او درتاريخ ۲۳/۱۲/۱۳۶۶ دراین عملیات به شهادت رسید.بعد از شهادت،جسدعلی اکبر به دست نیروهای دشمن می افتد.همرزمانش وقتی به او می رسند،می بینند او را در حالي يافتند که عمامه‌اش را به گردنش بسته و از صخره آويزانش کرده اندو تمام بدنش آماج گلوله هاي داغ شده.
قبل از او، برادرش مصطفی رفیعی هم در عملیات والفجرمقدماتی به شهادت رسیده بود.

خاطرات

[ویرایش]

اول عکس امام را ببوس وسه تا صلوات برای سلامتیش بفرست تا اجازه بدم بنشینی.آن شب من اولین بار بود که عکس امام را می دیدم.مردی روحانی که ابهت و خداشناسی از رخسارش می بارید.

← علی اکبر رئیسی


از گذشته روابط خانوادگی ما با خانواده شهیدان مصطفی رفیعی و علی اکبر رفیعی یک روابط خوب وصمیمانه ای بود. پدرانمان هردو مقنی بودند و برادربزرگم ,حاج قاسم هم مدتی با شهید مصطفی در کرمان همکاربودند.آنها در مبارزات انقلاب اسلامی همرزم بودند.
سال ۱۳۵۷یک شب به اتفاق خانواده به دیدار خانواده شهیدان رفیعی رفتیم. احوال پرسی ها که تمام شد ,من داشتم دستم را از دست علی اکبر خارج می کردم که بنشینم,او دستم را نگه داشت وعکس یک روحانی را به من نشان داد وگفت:اول عکس امام را ببوس وسه تا صلوات برای سلامتیش بفرست تا اجازه بدم بنشینی.آن شب من اولین بار بود که عکس امام را می دیدم.مردی روحانی که ابهت و خداشناسی از رخسارش می بارید.
عکس امام را بوسیدم وسه صلوات برای سلامتیش گفتم تا علی اکبر اجازه داد بنشینم.

←← سجده


همرزمانش تعریف می کنند ،او آرپی جی زن بود. روزی در خارج از سنگر نشسته بودند که صدای سوت شلیک خمپاره دشمن را درنزدیکی خود متوجه می شوند. بلافاصله به سجده می روندو انفجاری در نزدیکی اومی شود.علی اکبرآرپی جی را در کنارشان روی زمین می گذارد و فوری به سجده می رود.
بعد از انفجار سر را که از خاک برمی دارد می بیند که آر پی جی که در کنارش بوده دو نیم شده است ولی حتی خراشی یا جراحتی به او نرسیده است. از این ماجرا اعتقادش به این که مرگ حتی یک لحظه عقب یا جلو نمی افتد بیشتر و بیشتر شده بود.

آرامش علی اکبر

[ویرایش]

غروب پيش از عمليات بود . ديدم علی اکبر با لباس روحانيت در گوشه‌اي ايستاده و دارد نماز مي‌خواند.چند تا از بسيجي‌ها هم به او اقتدا کرده بودند و او با طمأنينه خاصي مشغول خواندن نمازش بود؛ گويا هيچ اتفاقي در اطرافش نيفتاده بود، در حاليکه عمليات لو رفته بود و همه در حال اضطراب و واهمه بودند، بر قلب او آرامش عجيبي حکمفرما بود.

وصیت نامه

[ویرایش]


بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه مخصوص خانواده ام
پدر و مادر عزیزم سلام ،سلامی گرم به گرمی خون سرخم که در خاک عراق در راه رسیدن به کربلای حسین (ع) به زمین ریخت. سلامی گرم به گرمی لوله های تفنگ رزمندگان اسلام. سلامی گرم به گرمی محبت هایی که به من کردید و مرا بزرگ کردید و در راه اسلام مرا از دست دادید.

مادرم

[ویرایش]

مادرم سلام به تو، سلامی گرم به گرمی شیری که بر دوران کودکیم به من دادی. سلامی گرم ،به گرمی اشک هایی که پنج سال است برای برادرم و الان برای هر دوی ما می ریزی. سلامی گرم از سوی فرزندی به پدر و مادرش فرزندی که در فاو روی نخل افتاده ای نشسته و چیزی به آخر عمرش باقی نیست.
پدر و مادر گرامیم شما قدر خودتان را بدانید، اجر و پاداش شما در نزد خداوند تبارک تعالی محفوظ است. شما به خاطر خدا جوانتان را از دست داده اید، اگر به شما می گفتند دنیا را به شما می دهیم جوانتان را بدهید نمی دادید ولی به خاطر خدا راضی شدید که من بیایم و در راه خدا و دین اسلام جانم را فدا کنم . شما با این کاررضایت آخرت را خریدید. بهشت را خریدید و جهنم را بر خود حرام کردید و بالاتر از اینها خدا را از خود راضی و خوشنود نمودید. شما نباید برای من ناراحت باشید بلکه باید خوشحال باشید که خدا چنین توفیقی را به شما داد و باید افتخار کنید. خداوند انشاءالله شما را با ائمه اطهار(ع) و زهرا(س) و زینب(س) محشور گرداند و دعا کنید تا خدا شهادتم را قبول نموده و مرا هم با علی اکبر حسین (ع) محشور گرداند.

وصیت به خانواده

[ویرایش]

سلام مرا به برادران و خواهران و دایی ها و عموها و خاله ها و عمه هایم برسانید و از آنها برای من حلالیت بطلبید و به آنها بگویید که یادتان نرود،مسلمان هستید و شیعه علی (ع) هستید. آنچه را که خدا از شما می خواهد انجام بدهید و واجبات خود را ترک نکنید. همه اقوام و خویشان خود را همه و همه را به تقوی و پرهیز از گناه توصیه می کنم. به برادرم عبدالعلی بگویید که جبهه لازم نیست بیایید. همانجا ماندن بیشتر به پدر و مادر سر زدن و احوال آنها را پرسیدن و خوش برخورد بودن با مردم جبهه شماست و صلاح نیست فکر جبهه بکنی فعلا.
اما برادرم گنجعلی راضی نشو که اسلحه من روی زمین بماند و اگر خدای ناکرده گنجعلی آمد و شهید شد برادرم علی اسلحه او را بر دوش گرفته و با دشمنان دین خدا به ستیز برخیزد تا مردم بدانند که ما به امام وفاداریم. (البته اگر پدر و مار راضی می شوند بیایید.)
به سمیه هم سلام مرا برسانید و به او بگویید از اینکه موفق نشدم خبر خوشی از پدرت بیاورم معذرت می خواهم. انشاءالله وقتی پدرت آمد سلام مرا هم به او برسان و به جای من او را ببوس و به او بگو که عمو شهید شد.

خدایا شهادت مارابپذیر

[ویرایش]

در ضمن وصیت نامه ای هم که نوشته ام برای عموم مردم،به دست بیاورید و اول خود شما به آن عمل نمایید چون اگر خود شما عمل نکنید از ارزش می افتد و دیگران اصلاً عمل نمی کنند. والسلام علیکم و رحمه الله برکاته.
آری این وصیت نامه را نوشتم برای یک عملیات دیگری که در فاو می خواستیم شروع کنیم اما الان ۸/۱۲/۶۶ است که حرکت می کنیم برای غرب که عملیاتی را شروع کنیم. از خدا می خواهم که پیروزی را عطا فرماید. خدا پیروزی بدهد ولواینکه ما شهید شویم. ما به شهادت راضی هستیم.
امیدواریم که خدا شهادت ما را قبول نماید.
کتابهایم را به پسرخاله ام داریوش بدهید. ایشان هرکاری که صلاح دیدند بکنند و هر تصمیمی که بگیرند مورد رضایت بنده می باشد.


وصیت نامه برای مردم

[ویرایش]

دوست داشتم وصیت نامه ام را برادرم عبدالعلی بخواند. حالا اگر احیاناً بی تابی کردو توانایی خواندن را نداشت یکی از طلبه های خوب طاقانک بخواند. قبل از دفن بنده وصیت نامه ام خوانده شود و در بین دفن و هنگام به خاک سپردن خوانده نشود چون دوست دارم مردم توجه کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي
وَادْخُلِي جَنَّتِي
خداوندا، پروردگارا، کریما، رحیما، ای محبوب محبان، ای معشوق عاشقان، ای پناه بی پناهان، ای درمان دردمندان، ای امید امیدواران، ای نوای بی نوایان، ای نجات گمراهان، ای روشنی دل عارفان، کدام جستجوگر به جستجویت برخواست و تورا نیافت و کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسید؟ آنان که در این دریای پرخروش حیات به جستجویت برخواستند تو را یافتند و آنان که به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند، با دیده جان به دیدارت نائل شدند.

وصیت به مردم

[ویرایش]

برادران و خواهران، بنده روزی درمیان شما بودم ولی چنانچه مستحضرید الآن جنازه خونین من جلوی چشم شماست و ...
دقایقی دیگر مرا دفن خواهید کرد بدون اینکه ذره ای از مال دنیا همراه داشته باشم، شما مرا تنها خواهید گذاشت و به خانه های خود خواهید رفت و آنچه که در قبر همراه و همدم بنده است، عمل من است، امید آن که خداوند لطفی کند و عمل نیکویی را همدم و همراه بنده قرار دهد والا اگر عملم بد و ناپسند باشد و مورد رضایت خداوند نباشد روز قیامت بیچاره ام و باید جلو اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سرم را به زیر بیندازم.
برادران و خواهران چند نکته ای را به عنوان وصیت نامه می-نویسم و دوست دارم تا آنجایی که برایتان میسر است به آن عمل نمایید ،باشد که همیشه مورد عنایت خداوند و تحت توجهات حضرت بقیه الله الاعظم حجت ابن الحسن العسگری (عج)قرار بگیرد و خداوند شما را از بهشتیان قرار دهد.

توصیه به تقوا

[ویرایش]

توصیه اولم، آن است که امیرالمؤمنین علی (ع) به آن وصیت کرده است.
اوصیکم بتقوی الله.
[۲] تبیان    
من شما را به تقوی و پرهیزکاری و انجام فرامین و ترک محرمات وصیت می کنم. واجبات خود مثل نماز و روزه و حج و جهاد و دیگر واجبات را به جا آورید و از ترک آنها دوری نمایید و از گناه و معصیت و نافرمانی خدا بپرهیزید که گناه نکردن آسان تر از توبه کردن است.

امتیازاهل بیت(ع)

[ویرایش]

وصیت دوم بنده این است که خداوند امتیاز و نعمتی به شما شیعه ها داده که به هیچ امت دیگر نداده است و آن اهل بیت حضرت رسول اکرم صلوات ا... علیهم است. خدا به شما علی (ع) داده، فاطمه زهرا (س) داده، امام حسن مجتبی (ع) داده، سیدالشهداء امام حسین (ع) داده، برادران و خواهران خداوند به شما خمینی فرزند پاک حسین داده، بیایید در مورد این مرد بزرگ بیشتر مطالعه کنید او را بیشتر بشناسید او را در هیچ لحظه ای از لحظه ها تنها نگذارید. به تمام اوامر او عمل نمایید چون که او از خود چیزی نمی گوید و تمام اوامر و نواهی او از آیات قرآن و احادیث اهل بیت سلام الله علیهم اتخاذ شده است.

جنگ تا رفع فتنه

[ویرایش]

یکی از اوامر او که نص صریح آیه وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ است، این است که جنگ را تا رفع تمام فتنه ها از عالم و پیروزی نهایی و سقوط حزب بعث عراق ادامه دهید. برادران و خواهران این جنگ جنگ اسلام و کفر است، اگر شما پیروز شوید اسلام پیروز شده است و اگر خدای ناکرده شما شکست بخورید اسلام شکست خورده است و خوشبختانه یکایک شما مسلمانید و اسلام امانتی است در دست شما. پس باید در حفظ آن نهایت کوشش را بکنید و جان و مال خود را فدای اسلام کنید. چون اگر بنا است حیات و زندگی ارزش داشته باشد آن اسلام است که به آن ارزش بخشیده است والا زندگی یک مسلمان بدون دینش چه ارزشی دارد.

هدیه حلقه نامزدی به جبهه

[ویرایش]

بنابراین همیشه سعی کنید تنور جبهه ها را گرم نگه دارید و جبهه ها را هیچ گاه خالی نگذارید و به فرمان امام لبیک گفته و از کمک به جبهه ها دریغ نکنید که آنچه برای انسان از مال دنیا می-ماند همان مصرف آن در چنین موارد است. لذا خوب است که کاروانی تدارکاتی از این روستا به نام کاروان انصارالمجاهدین طاقانک به سوی جبهه های نبرد گسیل بدهید و سعی کنید که همه در آن سهیم باشند و برای اینکه بنده هم سهمی داشته باشم حلقه نامزدیم را هدیه می کنم . بروید آن را از مادرم بگیرید و با کاروان خود به جبهه بفرستید، خداوند انشاءا... این حلقه را از بنده و آنچه را که شما کمک خواهید کرد مورد قبول خویش قرار دهد.

توصیه به وحدت

[ویرایش]

وصیت سوم بنده این است که به آیه:وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ جامه عمل بپوشانید، برادران و خواهران عزیز ،شما همه مسلمانید و شیعه علی علیه السلام هستید، علی علیه السلام می فرماید: به خدا سوگند این تفرقه شما،این پراکندگی شما از یکدیگر قلب را پاره پاره می کند و قلب را می آزارد و جان را از انسان می گیرد. ای عزیزان شما که در دین، مشترکید، خدای شما یکی ست، کتاب شما قرآن یکی ست، پیامبرتان حضرت محمد صلوات الله علیه یکی ست و رهبرتان خمینی یکی ست، پس چرا خون شهیدان را فراموش کرده اید و چرا رسالت آنها را فراموش کرده اید. چگونه است که خواسته های شما مختلف است، چگونه است که این همه اختلاف دارید، نظر بنده این است که اگر کارهایی که می کنیم به خاطر خدا باشد و در کارها اخلاص داشته باشیم و گذشت را از صفات خود قرار دهیم و گذشت داشته باشیم بسیاری از اختلافات از بین می رود.

بصیرت علی اکبر

[ویرایش]

در آخر بگویم که بنده با آگاهی کامل و دید و بصیرت کافی و آگاهی که به اسلام و این انقلاب و رهبر عزیزم امام داشتم ،به جبهه رفته و جانم را دادم و اگر الآن خداوند جان دیگری به بنده بدهد دوباره به جبهه خواهم رفت و جانم را نثار دین خواهم کرد. چون جان دادن در این راه از عسل شیرین تر است. والسلام علیک و رحمه الله و برکاته
دعا به جان امام یادتان نرود.
علی اکبر رفیعی

پانویس

[ویرایش]
 
۱. فجر(۸۹)آیات۲۷تا۳۰    
۲. تبیان    
۳. بقره(۲)آیه۱۹۳    
۴. آل عمران(۳)آیه۱۰۳    







جعبه ابزار