عجم ملکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نباید صبر عظیم آن پیرزن را که وقتی خبر شهادت فرزندش را می شنود، روی به فرزند دیگرش می کند و در اوج بردباری و استقامت می گوید: فرزندم اکنون نوبت توست، اسلحه را بر دار . و از به خاک و خون افتادن آن مجاهد فی سبیل الله که جانش را بر کف گرفته و بر خصم یورش برده و سر انجام به بقاءمحبوبش شتافته کمتر دانست .
[ویرایش]
سا ل ۱۳۴۰ درمنطقه عشایرنشین سر تنگ زعفرانی (چم لوان)دراطراف شهرستان مهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در همان محل به پایان رساند و بعد برای ادامه تحصیل مجبور شد به مهران برود .
[ویرایش]
پس از حمله بعثیان عراق به مهران ،همراه خانواده به ایلام مهاجرت کرد.تابستان سا ل ۱۳۵۹ به عضویت سپاه در آمد. در ایلام ایشان به تحصیل خود ادامه دادند و یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی دبیرستان شریعتی ایلام به شمار می رفتنند تا اینکه در سا ل ۱۳۶۲ به عضویت رسمی سپاه در آمد و بعد از گذراندن دوره آموزش به تیپ امیر المومنین(ع) ارفت.
[ویرایش]
به علت شایستگی به عنوان فرمانده گروهان معرفی گردید و بعد از مدتی به عنوان معاون فرمانده گردان ۵۰۱ مقداد منصوب شد .پاسداری از اسلام را وظیفه خود می دانست و برای این وظیفه از هیچ چیز خود حتی از جان خود دریغ نکرد.
[ویرایش]
او به راستی عاشق امام زمان(عج) و فرزند راستینش خمینی کبیر (ره) بود.عجم در عملیات والفجر ۵ به همراه سایر دوستان و پس از درگیری و تصرف ارتفاعات مهم و استراتژیک منطقه عملیاتی،بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه سرش به شهادت رسید.
[ویرایش]
هنگام شهادت این شهید گرامی،در سخت ترین شرایط روی شهید را به سمت قبله کردیم و ایشان در حالی که جان پاکش را می داد،زمزمه می کرد،چنانچه به سختی متوجه شدیم او حسین حسین می گفت.
شهید عجم ملکی، قائم مقامی گردان ۵۰۱ مقداد را بر عهده داشت و این گردان به کمک گردان ۵۰۴ ابوذر آمده بود .ما با هم آمده بودیم تا پایگاهی را که رو به روی تپه ۲۳۰ بود و دست نیروهای عراقی بود تصرف کنیم. شهید عجم ملکی هم با ما بودند. ایشان گفتند :بچه ها مواظب باشید که تک تیر انداز ها به پیشانی شما نزنند .سپس شروع به پر کردن خشاب تفنگش کرد وبعد تیر اندازی کرد .تیری به او اصابت کرد و به زمین افتاد .دیدم در آن دم آخر با خود زمزمه می کند ،گوشم را جلو بردم و از او شنیدم که می گفت :یا حسین مظلوم و به سوی معبود خود شتافت ،این زمزمه یا حسین شهید، در روحیه من تاثیر گذاشت با خود گفتم: که این چه کسی است که با ذکر نام یا حسین شهادتین را گفت.
هنگامی که در سنگر مدرسه مشغول درس خواندن بود، شهید به جبهه رفت و در محور های عملیاتی مهران و دهلران حضور فعال داشت و از نظر ایمان فردی متدین و دارای خصوصیات ویژه ای بود. از جمله :ایثار، شجاعت و گذشت و روحیه اش شاد و خندان و همیشه سر حال بود. او عامل به فرائض دینی بود، به طوری که نماز را در هر شرایطی، در اول وقت به جا می آوردند و دیگران را نیز تشویق به خواندن نماز اول وقت می کردند.
یک روز ایشان را ملاقات کردم، که ایشان در محور عملیاتی مهران بودند. ضمن احوال پرسی، اظهار داشتند: ای کاش مرا روزی می فرستادند به عقب جبهه، که این دشمن یعنی صدام را از خاک مقدس نظام جمهوری اسلامی بیرون کرده بودیم.در جواب گفتم: کمی استراحت کن .ایشان درپاسخ گفتند:کار دارم و باید به مقر بر گردم و با دستش اشاره به عکس امام کردند و گفتند: کسی که یاور خمینی روح خدا باشد، خسته نیست و همچون کوه استوار است .من گفتم :کمی بنشین برایم صحبت کن و ایشان حرف مرا قبول کردند وبه خاطر من کمی نشستند . گفتند: راستی خبری ازعملیات نیست .خیلی دوست دارم عملیات شود ودر آن شرکت کنم. چند روزی طول کشید که عملیات والفجر ۵ در منطقه جنوب مهران شروع شد و ایشان در آن موقع، جانشین گردان بودند و گردان ایشان نیز خط شکن بود.
او در آن عملیات شرکت نمودند. بعد از آزاد سازی بخشی از محور عملیاتی ، توسط سپاه اسلام ،نیروهای خط شکن را به پشت جبهه جهت استراحت انتقال دادند، ولی ایشان قبول نکردند و در خط مقدم ماندند تا در مورخه ۲۷/۱۱/۱۳۶۲ در حدود ساعت ۶ صبح نیروهای اسلام در یک پایگاه مزدوران بعثی،در سمت جنوب محور عملیاتی یورش بردند که ایشان یکی از پیشتازان در تعقیب دشمن بعثی بودند.درآن عملیات هم شرکت نمودندو بعد از چند ساعت در گیری،پایگاه دشمن به تصرف نیروهای خودی در آمد و حدود ساعت ۱ بعد از ظهر بود که بر اثر تیر مستقیم دشمن، مورد اصابت قرار گرفتند که یکی از برادران در این هنگام مرا صدا زد و گفت: ملکی به شهادت رسید. من بلافاصله به سوی پیکر این شهید رسیدم و چفیه ای را که همراه داشتم به محل جراحت گذاشتم ولی به شدت مجروح شده بود که یک نفر دیگر از برادران، به نام موسوی به کمک ما شتافت و ایشان را با یک پتو حمل کردیم جهت اعزام به معراج شهدا . ما حدود یک کیلومتر از جایی که خودرو ها تردد می کردند،دور بودیم و از هر گونه وسیله محروم بودیم . تشنگی بر ما خیلی فشار می آورد. در این هنگام دشمن بعثی جهت باز پس گیری همان محور، اقدام به تک های پی در پی نمو د و ما را زیر آتش شدید توپخانه قرار داد .با وجود این همه مشکلات توانستیم، پیکر پاک شهید عجم ملکی را به پشت خط منتقل کنیم.
هنگام شهادت این شهید گرامی،در سخت ترین شرایط روی شهید را به سمت قبله کردیم و ایشان در حالی که جان پاکش را می داد،زمزمه می کرد،چنانچه به سختی متوجه شدیم او حسین حسین می گفت.
[ویرایش]
علاو بر شهادت که صبر و استقامت در برابر از دست دادن عزیزان نیز حماسه بزرگ دیگری است،نباید هر گز مقاومت تحسین آمیز آن پیر مرد که تنها فرزند خویش را برای نصرت اسلام به جبهه فرستاده و پیکر غرقه به خونش را در یافت نموده کمتر ازآن ایثار جان نامید.
شهیدان آسمان را کهکشانند
به اوج کهکشان اخترانند
شهیدان با گام های راسخ و استوار به دنبال پرچم توحید در جاده شهادت به راه می افتادند و جاده ای که نبی اکرم (ص) درآن شمشیر زد و علی بن ابی طالب(ع) و حسین بن علی(ع) و خلاصه تمامی حق پرستان از آدم تا خاتم و از خاتم تاکنون از آن شرافتمندانه گذر کردند تا به جهانیان بفهمانند سازش میان حق و باطل نیست. این است شیوه زیستن و این است روش خلیفه خدا بودن .راستی این چه شوری بود بر سر ها افتاد که پیر و جوان عاشقانه به سوی شهادت فی سیبل الله سوق می داد و جبهه های نور علیه ظلمت را با آوای یا حسین یا حسین صفای دیگر می بخشید .علاو بر شهادت که صبر و استقامت در برابر از دست دادن عزیزان نیز حماسه بزرگ دیگری است نباید هر گز مقاومت تحسین آمیز آن پیر مرد که تنها فرزند خویش را برای نصرت اسلام به جبهه فرستاده و پیکر غرقه به خونش را در یافت نموده کمتر ازآن ایثار جان نامید .
نباید صبر عظیم آن پیرزن را که وقتی خبر شهادت فرزندش را می شنود، روی به فرزند دیگرش می کند و در اوج بردباری و استقامت می گوید: فرزندم اکنون نوبت توست، اسلحه را بر دار . و از به خاک و خون افتادن آن مجاهد فی سبیل الله که جانش را بر کف گرفته و بر خصم یورش برده و سر انجام به بقاءمحبوبش شتافته کمتر دانست و نباید از صبر و استقامت پدران و مادران فرزند از دست داده به راحتی گذشت . حماسه دیگر این مردم که عزیزترین متاعشان را که جانهای پاکشان بود به میدان بردند و برای اسلام فدا کردند .این ایثار گری بزرگ را کدام قلم وصف کند و این شکیبایی و بردباری را کدام زبان توصیف نماید. کدام قلم و کدام زبان است که این صحنه های ملکوتی را که فرشتگان آسمان را به تحسین وا داشته آن گونه که هست توصیف نماید و کیست که به چنین عجزی اعتراف نکند .
بسم الرحمن الرحمن الرحیم
لوح تقدیر
تجلیل واقعی از صدها هزار انسان والایی که در سخت ترین اوضاع کشور در کسوت ،سپاهی ،بسیجی ،ارتشی ،نیروی انتظامی و جهاد سازندگی آن افتخارات و حماسه های جاویدان را آفریدند ،تنها از عهده پروردگار متعال بر می آید .
رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران وفرماندهی کل نیروهای مسلح حضرت امام خامنه ای .
خانواده محترم شهید عجم ملکی
در عرصه دفاع مقدس با ارشادات امام خمینی (ره) ایران اسلامی میدان کار و زار مجاهد مردانی شد که با تاسی به ساحت مقدس سا لار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) علم جهاد و شهادت افراشته و نام پر آوازه خویش را بر تارک تاریخ خونبار اسلام ناب محمدی(ص) نگاشتند .
درود و تحیت بر شما راد مردانی که درس فتوت و جوانمردی رااز سترگ انسانی آموخته اند که در راه حق ،نام پر صلابتش تجلی وفا داری و جانبازی و شجاعت و پایمردیش الهام بخش آزادگان و حق باوران گردیده است .شوریده عاشقی که سوار بر توسن شرف پای در صحرای سرخ ولا نهاد و با جذبه شعشعه ذات ذوالجلال ،علقمه را منای عشق خود ومهبط فرشتگان نمود .
سلام خدا برشما صابران و شاکران که با صبر و شکیبایی خویش ،روح مقاومت و ایستادگی را در کالبد جامعه دمیده اید. بی گمان رشد و شکوفایی این انقلاب در گرو مجاهدتها و ایثار گری های شما عزیزانی است که پاسدار ارزشها و فضیلتها گذشته و با فداکاری خود بقای انقلاب و زنده نگهداشتن شعائر الهی را تضمین نموده اید .اینجانب صمیمانه ترین تحیات خودرا بر شما اسطورها و اسوه های صبر و جهاد و شهادت و پیروان راستین ولایت که در امتحانات سخت و دشوار سر بلند بر آمده و میثاق با رهبر و مقتدایمان را رمز و راز سعادت و عزت دانسته و در رکاب او آماده دفاع همه جانبه از آرمانهای بلند امام را حل می باشید ،نثار می کنم و امیدوارم در تمامی عرصه ها علی الخصوص و عضویت در نیروی مقاومت بسیج که از منظر مقام عظمای ولایت مناسب ترین بستر جهت تعمیق باورهای دینی و حفظ دستاوردهای انقلاب و محور اقتدار نظام و پیام آور صلح و ثبات و دوستی می باشد ،حضوری فعال و پرنشاط داشته باشید .توفیق روز افزون شما را از خداوند متعال مسئلت می نمایم .
برادر شما،فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی
[ویرایش]
بسم الله الرحمن الرحیم
آنکس که مرا طلب کند مرا یابد،آنکس که مرا یافت می شناسد،آنکس مرا شناخت دوستم می دارد،آنکس که دوستم داشت به من عشق می ورزد ،آنکس که به من عشق ورزید،من نیز به او عشق می ورزم و می کشم،آنکس را که من بکشم خون بهایش بر من واجب است و آنکس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم . خداوند متعال
ما با خدای خود عهد بسته ایم که دنبال رو قیام خونین امام حسین(ع) باشیم . امام خمینی
به نام خدا و با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و همه شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی .
قسم به خون شهدا ی این سرزمین ،چیزی که ما را به این سرزمین می آورد مسئولیت و تعهد است چون در مقابل خون پاک شهدا باید جواب گو باشیم و جز برای رضای خدا و جهاد در راه او هدفی نداریم .
[ویرایش]
برادران و خواهران می دانید که شهادت در راه خدا آنقدر شیرین است که مانند گل رز خوشبو . در این سرزمین احساس می کنم که در کنار پیامبر اکرم (ص)می جنگم و هر لحظه امام زمان را می بینم و چشمم به جمالش روشن می شود . اما خواهران و برادران بدانید که ما به خاطر انتقام گیری و کشور گشایی جنگ نمی کنیم و ما فقط برای رضای خدا به جبهه رفتیم و من هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله ای که شلیک می کنم و قلب دشمن را هدف قرار می دهم به یاری خدا می باشد . برای هر گلوله ای که به بدنممی خورد به یاری خدا تحمل می کنم درد و زجرش را که شیرین تر از عسل می باشد .
[ویرایش]
بار خدایا الان که دارم این وصیت نامه را می نویسم چندمین وصیت نامه است ،خدایا مگر دوست نداری که من به فیض این سعادت عظیم برسم . خدایا از تو می خواهم که تو فیق شهادت را نصیبم کنی ،مرگ پر افتخاری که بارها به آن نزدیک شده ام ولی نصیبم نشده است .شاید لایق شهید شدن نباشم زیرا شهید مقامی والا دارد و من فردی گناه کار و خارم .
[ویرایش]
از پدر و مادرم می خواهم مرا حلال کنند و از همه می خواهم در تشیع جنازه ام فقط ذکر خدا بگویند و الله اکبر را تکرار کنند . از خانواده ام می خواهم اگر جنازه ام به دستشان نرسید نا راحت نباشید و آن زمانی را بیاد بیاورید که علی اکبر وارد میدان شد و با زبان تشنه به شهادت رسید و امام حسین (ع)با لای سرش قرار گرفت . در اینجا یک مثال برای شما می زنم و آن این است که شما وقتی به مریضی مبتلا می شوید به دکتر مراجعه می کنید و دکتر به شما دارو می دهد و تلخ و نا گوار است. وقتی که آنها را می خورید پس از مدتی به شما بهبودی می بخشد و آن صورت رنجیده را شاداب می کند . شهادت فرزند برای پدر و مادر همانند آن دارو است که آنها را نزد رسول الله (ص)و فرزندان آن بزرگوار رو سفید می کند . بدانید که از خون جوانان است که اسلام رشد
می کند و درخت آن به ثمر می رسد .
سخنی چند با برادرم شیرزاد عزیزم: می دانم که بدنم پس از شهادت به دست تو نقل و انتقال می یابد ،ابتدا پدر و مادرم را کنار جسدم می آوری و بدنم را به آنها نشان می دهی . بگو امانتی که در دست شما بوده به صاحب اصلی اش برگردانده اید .ناراحت نباشید و روی قبر من ننویسید جوان نا کام .چون من به کام خود رسیده ام .از عمه و عمو هایم می خواهم اگر برای من ناراحت شدید آن زمان را به یاد بیاورید که در صحرای کربلا امام حسین (ع)بر بالای سر قاسم (ع)قرار گرفت .پس برای امام حسین و فرزندانش گریه کنید .از همه شما می خواهم که هیچ وقت امام را تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید .به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی من الله التوفیق
عجم ملکی
[ویرایش]
یادنامه شهید منتشر شده از سوی واحد فرهنگی بنیاد شهید ایلام