عبدالمجید عراقی زاده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به او پیشنهاد مسئولیتهای مهمی را می داد ولی عراقی زاده از قبول مسئولیت در اداره آموزش و پرورش امتناع می کرد و مجددا به جبهه نبرد باز می گشت.
در جبهه نیزدر نزدیک ترین اورژانس خط مقدم حاضر می شد تا بتواند از وضعیت جبهه و مجروحین اطلاع کافی و دقیق به دست آورد.
[ویرایش]
مرداد ماه سال ۱۳۳۶ در یک خانواده ای مذهبی در بندر عباس چشم به جهان گشود. پدرش برادر زاده ی علامه شهید آیت الله حاج علی وکیلی، امام جمعه لارستان در عهد رضا خان و مادر ایشان نوه دختری این علامه شهید بود. پدر او که خود معلم قرآن و پایبند به اجرای قوانین شرع بود. از اوان کودکی وی را تحت تربیت های اسلامی قرار داد. از همان موقع در حالی که شاید ۱۲ سال بیشتر نداشت نماز و روزه را شروع کرد و با قرآن و تعالیم اسلامی آشنا شد، در مراسم مذهبی با شوق و ذوق فراوان فعالانه شرکت می کرد.
[ویرایش]
تحصیلاتش را تا متوسطه در بندر عباس به پایان برد و پس از طی دوره ی دانشسرای عالی کرمان و اخذ مدرک فوق دیپلم ریاضی، خدمت سربازی خود را به صورت سربازمعلم در بخش فین بندر عباس آغاز کرد.
[ویرایش]
انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی با قدرت و شدت رژیم طاغوت را در هم می کوبید و عبدالحمید نیز پا به پای مردم ایران حفظ ارتباط با نیروهای فعال در بندر عباس، به افشا گری علیه حکومت ظالم شاه می پرداخت. او در بالا بردن بینش علمی، سیاسی و انقلابی دانش آموزان تلاش زیادی کرد.
هنگامی که فرمان امام مبنی بر اعتصاب سراسری را شنید، مدرسه را تعطیل و آن را به کانون گرم و فروزان مبارزه علیه رژیم سر سپرده شاه تبدیل کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ به بندر عباس آمد و به عنوان معلم ریاضی در مدرسه شهید سام پور به انجام وظیفه پرداخت. او حالا در سنگر آموزش و پرورش فعالیتهای خود را در بعد تاز ه ای داد. عشق و علاقه زیادی به تربیت اسلامی و رشد و شکوفایی دانش آموزان داشت.
[ویرایش]
با آغاز حملات وحشیانه و متجاوزانه حکومت بعث به میهن اسلامی به حراست از حریم مقدس انقلاب پرداخت و به جبهه های نبرد شتافت.
سال ۱۳۵۹ به جبهه کوت شیخ رفت. مدتی بعد در جبهه دارخوین حضور یافت. او در امداد مهارت داشت و به بهداری منتقل شد تا در نقش امداد گر مشغول به کار گردد. از همان اوایل توانایی بالای خود را برای احراز مسئولیت در بخش امداد نشان داد.
از عملیات فرماندهی کل قوا تا عملیات خیبر که به شهادت رسید، در پست های قائم مقامی و فرماندهی بهداری لشکر امام حسین(ع)مشغول خدمت بود.
[ویرایش]
او دبیر نمونه و معلم ریاضی دبیرستانهای بندرعباس بود. هر گاه به قصد مرخصی به شهر بندر عباس می رفت آموزش و پرورش با تمدید ماموریت او مخالفت می کرد و به او پیشنهاد مسئولیتهای مهمی را می داد ولی عراقی زاده از قبول مسئولیت در اداره آموزش و پرورش امتناع می کرد و مجددا به جبهه نبرد باز می گشت.
در جبهه نیزدر نزدیک ترین اورژانس خط مقدم حاضر می شد تا بتواند از وضعیت جبهه و مجروحین اطلاع کافی و دقیق به دست آورد.
[ویرایش]
وقتی جبهه با کمبود آمبولانس مواجه می شد، او با مسافرت به شهرهای مختلف، آمبولانس برای مناطق جنگی فراهم می کرد و آنها را سریعا به بهداری انتقال می داد. تلاش زیادی می کرد تا خوردوهای غنیمتی از دشمن نیز برای خدمت به مجروحین، در بهداری لشکر به کار گرفته شود.
در عملیات خیبر، پس از آنکه به نحو عالی از عهده اداره امور بر آمد، در خط مقدم جبهه از ناحیه شکم مورد اصابت ترکش قرار گرفت و قبل از رسیدن به بیمارستان پر کشید و به شهادت رسید.
[ویرایش]
من الان در سنگر فرماندهی بعثی ها هستم سنگرهای محکم و خوبی برای اورژانس است، اینجا می نشینیم تا امکانات و نیروی بهداری را برای استقرار بیاوری.
در عملیات شکستن محاصره آبادان مسئولیت محور کنار کارون به عهده سردار شهید عراقی زاده بود. بی سیم چی او تعریف می کرد: شب که عملیات شد. آقا مجید بعد از برطرف کردن امور، همراه با تک تیر اندازه ها به دل دشمن رفت و تا صبح فردا از او خبری نشد تا اینکه به من گفت: حاجی کشفی را بگیر می خواهم با او صحبت کنم، وقتی تماس بر قرار شد به حاجی کشفی گفت: من الان در سنگر فرماندهی بعثی ها هستم سنگرهای محکم و خوبی برای اورژانس است، اینجا می نشینیم تا امکانات و نیروی بهداری را برای استقرار بیاوری.
[ویرایش]
مساح، مرتضی، فرشتگان نجات، نشرلشکر۱۴امام حسین(ع)، اصفهان،۱۳۷۸