روح الله شنبه ای
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آخرین دست نوشته سر دار رشید اسلام شهید شنبه ای،لحظاتی قبل از شهادت که بر روی مقوای جعبه خمپاره ،در حین نبرد نوشته شده است :
بسم الله الرحمن الرحیم
به خدا راهم را تشخیص داده ام و خدا را دیده ام و هدف و مقصد را شناخته ام . دشمن را نیز به عیان دیده ام، پس چرا بر این مرکب خوشبختی که گاهی می باشد، به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلوله هایم قرار ندهم و در این راه به نوشیدن شربت شهادت چون دیگر برادرانم نائل نگردم .
روح الله شنبه ای
[ویرایش]
روح الله شنبه ای سال ۱۳۳۶ در خانواده ای مذهبی در« ایلام» دیده به جهان گشود .تحصیلاتش را در شهرهای «ایلام» و« کرمانشاه» با موفقیت به پایان رساند.در سنین نوجوانی، از آگاهی مذهبی و سیاسی با لایی بر خوردار بود و این به دلیل رشدو نمو در خانواده ای مومن ومسلمان بود. مبارزه با رژیم طاغوت را در زمانی شروع کرد که تازه سن جوانی را آغاز کرده بود. ا و از هر فرصتی برای بیدار گری دوستان و آشنایان استفاده می کرد.
[ویرایش]
باحضور مستمر، در محافل قرآنی و مذهبی و مجالس سخنرانی قبل از پیروزی انقلاب ،سعی وافر در ارتقای معلومات دینی و بینش اسلامی ،اجتماعی داشت و دیگران را نیز به شرکت در چنین جلساتی تشویق می کرد .به دلیل فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی ، در چند مرحله تحت تعقیب
ساواک قرار گرفت،اما هوشیاری و زیرکی و ی هر گونه فرصت و بهانه ای را از آنها سلب کرد.شهید شنبه ای،در ابعاد اخلاقی و رفتاری انسانی وارسته،فهیم ،مردم دار ،حامی مظلومین و ناصحی دلسوز برای خانواده و فامیل بود .به کتاب ،مطالعه و ادامه تحصیلات عالی علاقه داشت . پر تحرک و فعال بود ،به بزرگتر ها احترام می گذاشت و نسبت به کوچکتر ها، نظر ویژه داشت .در اوج راهپیمایی ها و تظاهرات قبل از پیروزی انقلاب ،از عناصر فعال و موثر نهضت آزادی بخش امام خمینی در« ایلام »به شمار می رفت که با به کار گیری فنون و مهارت های ویژه ، در سازماندهی و تشکل مبارزین نقش اساسی ای را ایفا کرد .
[ویرایش]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با کمیته انقلاب اسلامی(سابق) همکاری گسترده ای را آغاز و در حساس ترین و بحرانی ترین مناطق استان ایلام حضور تعیین کننده پیدا می کرد .شهید شنبه ای به ، محض شنیدن فرمان امام از رادیو ،درمورد خاتمه دادن قائله «پاوه» و سر کوب اشرار و باز گرداندن امنیت به «کردستان» ؛عاشقانه راهی مناطق در گیری با ضد انقلاب شد و به عضویت سپاه در آمد.شهید شنبه ای به دلیل لیاقت و شایستگی کم نظیر، علاو بر عضویت در شورای فرماندهی سپاه ایلام به فرماندهی اطلاعات و عملیات این سپاه نیزمنصوب گردید.
[ویرایش]
در طول تمامی دوران پس از پیروزی تا لحظه شهادت لحظه ای نیاسود و با شروع جنگ نابرابر و تحمیلی دشمنان علیه ایران اسلامی ، در شرایطی که نیروهای سپاه از کمترین امکانات و تجهیزات نظامی بر خوردار بودند ،با همرزمانش دلیرانه راه پیشروی دشمن تا بن دندان مسلح را سد نمود و در ظهر روز پنج شنبه ۲۰/۶/۱۳۵۹ در منطقه مرزی«بهرام آباد»در شهر«مهران» به شهادت رسید.
[ویرایش]
غسل شهادت کرد و در کنار دیواری متصل به سنگر خمپاره ،مشغول نوشتن مطالبی شد.ما فکر کردیم گراها را ثبت می کند.نماز ظهر و عصر را خواندیم.
آتش شدت پیدا کرد.غذا را نا تمام گذاشت و به پای خمپاره شتافت.
صبح روز بیستم شهریور ماه ،۱۱ روز قبل از شروع جنگ ،در سپاه مهران به همراه ایشان بودم .نماز صبح را به جماعت خواندیم .
مشغول تلاوت قرآن شد و سپس دعا کرد .به همراه دعاهای خالصانه و خاضعانه ،قطرات اشک از چشمهایش سرازیر شد .زمزمه دعا و مناجات و قرائت قرآن رزمندگان شنیدنی بود .
به سمت بهرام آباد رفتیم .شهید روح الله ،گلوله های خمپاره ۱۲۰ میلی متری را که همراه داشت خرج گذاری کرد و طبق گراهای قبلی به گلوله باران دشمن جواب می داد .
دشمن به شدت دهکده متروکه بهرام آباد و باغات و پاسگاه را زیر آتش بار خود داشت .با انواع سلاحها ،از جمله تانک ،توپ و خمپاره ،آنجا را می کوبید و هر بار قسمتی از ساختمان های که در آن پناه گرفته بودیم ،بر سرمان فرو ریخت و ما جای خود را عوض می کردیم .تبادل آتش تا ظهر ادامه داشت .لحظه ای از شدت آتش کاسته شد و فرصتی شد تا رزمندگان غسل شهادت را در جویبار آنجا انجام دهند.
غسل شهادت کرد و در کنار دیواری متصل به سنگر خمپاره ،مشغول نوشتن مطالبی شد . ما فکر کردیم گراها را ثبت می کند .نماز ظهر و عصر را خواندیم.
آتش شدت پیدا کرد .غذا را نا تمام گذاشت و به پای خمپاره شتافت.
از من خواست دیدبانی کنم .گلوله اول تصحیح ،گلوله دوم ،گلوله سوم به هدف خورد.گلوله چهارم را آماده می کرد که نا گهان گلوله توپ دشمن درست وسط سنگر خمپاره فرود آمد .کوهی از گرد.غبار و دود انفجار را پوشاند.
به سوی سنگرش شتافتیم .افتاده بود و سجده خون به جا می آورد.او را صدا زدیم ،ولی لبیکش را ندای ملکوتی شهادت قبلاَ گفته بود.