الیاس احمدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سال ۱۳۵۱ و در سن پانزده سالگي راهي كشور قطر شد و به عنوان كارگر در يك كارگاه نجّاري به كار پرداخت.
[ویرایش]
سوم فروردین۱۳۳۶ همزمان با روز نيمه شعبان در روستاي محمد آباد ،یکی از روستاهای استان بوشهر ديده به جهان گشود. اولين فرزند خانواده بود.
[ویرایش]
در سن هفت سالگي راهي مدرسه ششم بهمن سابق شد.او پس از تحصيلات ابتدايي، ترك تحصيل کرد وبه دلیل مشکلات مالی ادامه تحصيل نداد.
[ویرایش]
سال ۱۳۵۱ و در سن پانزده سالگي راهي كشور قطر شد و به عنوان كارگر در يك كارگاه نجّاري به كار پرداخت. مسافرت او به قطر تا سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی به پيروزي رسید ادامه داشت. پس از آن به ایران برگشت و در بهداري خورموجاستخدام شد.
[ویرایش]
سال ۱۳۵۳ و در ۱۷ سالگی، با خانم فاطمه مقاتلي ازدواج كرد. حاصل ازدواجش دو پسر و سه دختر ميباشد. يكي از پسران الیاس فوت کرد و در حال حاضر تنها يك پسر از ايشان به نام سجاد به يادگار ماند. اوازخدمت سربازی معاف شد.
[ویرایش]
۲۴بهمن۱۳۶۶ راهي جبهه جنوب شد و در ناوتيپ اميرالمومنين به عنوان راننده مشغول خدمت شد. الیاس دومین بار به جبهه رفت و درتاریخ ۲۷فروردین۱۳۶۷ بر اثر بمباران شيميايي دشمن در منطقه آبادان آسيب دید.
[ویرایش]
پس از انتقال به بيمارستان امام خميني (ره) تهران، در همان روز به شهادت رسيد.
پيكر پاك و مطهّر الياس احمدي،چهار روز پس از شهادت به زادگاهش انتقال يافت و پس از تشييع بسيار باشكوه توسط مردم، در گلزار شهداي خورموج به خاك سپرده شد.
[ویرایش]
علاوه بر تأمين مخارج خانواده خودش، مخارج والدينش را نيز تأمين مي کرد و اين كار را با خوشرويي و بدون منّت انجام ميداد. اگر پدرش مريض ميشد، او ميگفت اي كاش من خودم دوبار مريض ميشدم، ولي پدرم يكبار هم مريض نميشد.
در خانواده بسيار مهربان بود و با همسر و فرزندان خود، رفتار بسيار مهربانانه و محبّتآميزي داشت.
اگر ميدانست يكي از همسايگانش در موردي نيازمند است، حتي اگر خودش نيز در همان مورد نيازمند بود، همسايه را بر خود ترجيح ميداد و به او كمك ميكرد.
بارها پيش ميآمد كسانيكه به بهداري مراجعه ميكردند، ابتدا سراغ الياس را ميگرفتند. اگر او در بهداري بود، وارد ميشدند و اگر حضور نداشت، برميگشتند. او در كمك به بيماران به خصوص انتقال بيماران اورژانسي به بيمارستان، هيچگاه احساس خستگي نكرد.
موارد متعدّدي پيش آمد كه الياس تازه از سر كار برگشته و هنوز خستگي را از تن خود دور نكرده بود يا اينكه تازه سر سفرة غذا نشسته و يا تازه به حمام رفته بود كه نياز ميشد بيماران اورژانسي را به بيمارستان برساند. او هرگز اخمي به ابرو نميآورد و بلافاصله خود را آماده کمک به مردم ميكرد.
او انس خاصي با نماز داشت. نماز را در سن ده سالگي از پدر وپدر بزرگش فرا گرفته بود. در خواندن نماز اول وقت بسيار مقيّد بود و هرگز تنبلي نميكرد.
به ورزش و به خصوص فوتبال علاقة قابل توجّهي داشت و عضو تيم فوتبال استقلال روستاي محمّد آباد بود و در آن بازي ميكرد. ايشان، علاوه بر فوتبال، به كوهنوردي نيز علاقة زيادي داشته و با توجّه به نزديكي روستاي محل سكونتش به كوه، بارها به همراه دوستان خود به كوه ميرفت.
علاقه و ارادتي آتشين به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامي داشت؛ لذا هيچ ضدّيت و مخالفتي را با امام و انقلاب بر نميتافت و با مخالفين آنها هرگز ميانة خوبي نداشت. به طور كلي يكي از معيارهاي دوستيابي شهيد احمدي، ميزان وفاداري افراد به انقلاب و آرمانهاي بلند امام (ره) بود. او بارها با برخي افراد، بر سر دفاع از امام بزرگوار امت (ره) ناگزير به مشاجرة لفظي شد و در بعضي موارد، مشاجرة آنها منجر به درگيريهاي مختصري نيز ميشد. او هيچگاه به طرفداران استعمار و استكبار، روي خوش نشان نداد.
پس از بازگشت از جبهه و در طي مرخّصي چند روزهاش، تغيير اخلاق و رفتار در تمام وجودش نمايان شده و معنويت و روحانيت حاكم بر فضاي جبهه تمام وجودش را در برگرفته بود.
[ویرایش]
به ميدانِ شهادت، رادمردي
به جان، دينِ خدا را كرد ياري
نصيبي از بهشتِ جاودان بُرد
به سر، بنهاد تاجِ افتخاري
براي عزّتِ ايرانزمين بود
دليري، شيرمردي، جاننثاري
ز عشق و مهرباني كرده بودند
دلِ پاكيزهاش را آبياري
لبش را با تبسّم، باز ميكرد
هميشه مثلِ گلهاي بهاري
اگرچه از فراق دوستان بود
اسير درد و رنج و بيقراري
دعاي روز و شبهايش همين بود
به محتاجان كند خدمتگذاري
ز صحرا سادگي آموخت «الياس»
ز كوهستان، رموزِ استواري
گرفت از عشق، كام خسرواني
اگرچه بعدِ شيرينانتظاري
«چه خوش باشد كه بعد از انتظاري
به اميدي رسد اميدواري
از اين بهتر و زآن خوشتر نباشد
دمي كه ميرسد ياري به ياري»
صفا و مردي و ايمان و ايثار
به عالم، مانده از وي يادگاري
احمد منصوري
[ویرایش]
بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحــيمِ
وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ وَ ليكِنْ لا تُبْصِرُونَ
اينجانب الياس احمدي ،فرزند ناصر، ساكن محمّدآباد. در اين ايّام خجستة سالگرد جشن پيروزي انقلاب اسلامي ، ما نيز تصميم گرفتيم كه در اين بُرهة حسّاس، در كنار رزمندگان قرار بگيريم، تا شايد از نزديك، به آنها خدمتي هرچندناچـيز بنماييم. خدمات اين عزيزان، آنقدر با عظمت است ، كه ما حتّي در حدّ قطرهاي هم نميتوانيم عرض اندام كنــيم، ولي از خداوند بزرگ طالبم كه، مرا در اين هدف والا و مقدّس، كمك نمايد. در اين برهه، همة دشمنانِ اين مملكت اسلامي، با يكديگر همعهد شدهاند تا اسلام عزيز را كه در گرو ايثارگريهاي جاني و ماليِ رزمندگان، حيات مجدّدي پيدا كرده است، به نابودي كشانند.
از همة برادران و دوستانم، درخواست دارم ، كه دفاع مقدّس را فراموش نكنند و راهروِ شهدا باشند.
به فرزندانم و خانوادهام، توصيه به صـبر و تقوي مينمايم. خداوند، همة شما را در انجام خيرات و اموراتِ نيك، موفّق بدارد.
خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي، حتّي كنار مهدي، خميني را نگهدار
از عمر ما بكاها! بر عـمر او، بيفزا!
به اميد پيروزي رزمندگان اسلام
الياس احــمدي ۲۱/۱۱/۱۳۶۶
[ویرایش]
[ویرایش]
تدوين شده توسط
دانشنامه شهیدان از خاطرات شفاهي خانواده، دوستان و آثار شهيد