ادوین شامیریان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گارنيك برادرم به شوخي به ادوين گفت: نوش جانت، اما فكر نمي‌كني كمي زياد مي‌خوري؟ ادوين جواب داد: خدا مي‌داند، شايد اين آخرين باري باشد كه من ماكاروني مي‌خورم، پس اجازه بدهيد سير ماكاروني بخورم!


تولد

[ویرایش]

سال ۱۳۴۶ در تهران متولد گرديد. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در رشته پزشكي پذيرفته شده و به تحصيل پرداخت. وي پيش از پايان تحصيلات عاليه، به منظور اعزام به جبهه هاي جنگ تحميلي، داوطلبانه خود را به سازمان نظام وظيفه معرفي كرد. او بعد از پايان دوره آموزشي در مركز (۰۱) تهران به صفوف فشرده لشکر ۸۴ خرم آباد پيوست و سرانجام در مرداد ماه سال ۱۳۶۶، هنگام نبرد و انتقال رزمندگان زخمي به شهادت رسيد.

همیشه نفر اول

[ویرایش]

ادوين فرزند ارشد خانواده نرسس و ژِنيك و پسر بسيار خوب و سرشار از اعتمادبه‌نفس بود. ديپلم علوم انساني و رياضي- فيزيك داشت. وي داراي سه خواهر و يك برادر بود. ادموند برادر ادوين نيز مثل خودش پسر درسخوان و خلاقي هست. ادوين در لشکر ۵۸ ذوالفقار خدمت مي‌كرد. انبوهي از مردم براي خاک‌سپاری و بدرقه ابدي پيكر پاك او آمده و افسوس مي‌خوردند كه فرزندي این‌چنین را براي خاک‌سپاری مشايعت مي‌كنند. آخرين مرخصي كه به تهران آمده بود، خوب به ياد مي‌آورم. همسر برادرم، خاله ادوين است. ادوين سه يا چهار بشقاب پر ماكاروني خورد. گارنيك برادرم به شوخي به ادوين گفت: نوش جانت، اما فكر نمي‌كني كمي زياد مي‌خوري؟ ادوين جواب داد: خدا مي‌داند، شايد اين آخرين باري باشد كه من ماكاروني مي‌خورم، پس اجازه بدهيد سير ماكاروني بخورم! البته آن روز همگي خنديديم، اما شايد او احساسي داشت كه ما آن را درك نمي‌كرديم. او براي كمك به هم‌رزمان زخمی‌اش رفته بود كه براثر شليك خمپاره جان به جان تسليم كرده و شهيد شد.
ادوين براي كمك به ديگران هميشه نفر اول بود. در زمان حادثه هم داوطلب خواسته بودند تا براي كمك به زخمي ها اعزام شوند و او از اولين نفراتي بود كه اعلام آمادگي مي‌كند. بارها موفق به كمك دوستانش شده بود و آخرين باري كه يكي از هم‌رزمان زخمي را حمل كرده و به‌سوی امدادگران منتقل مي‌نمود، خمپاره‌ای در كنار آن دو عزيز اصابت كرده و هر دو آن‌ها به شهادت مي‌رسند.

منبع

[ویرایش]

بوداغیانس، آرمان، گل مریم، نشر صریر، تهران، ۱۳۸۵، ص ۲۹۳ تا ۲۹۱






جعبه ابزار