احمدقهرمانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آوازه حرکتهای نفوذی احمد در منطقه دشمن چنان در میان دشمن در افتاده بود که برای زنده دستگیر کردنش مبلغ قابل توجهی به عنوان جایزه تعیین و اعلام کرده بودند و عده ای را مامور این کارنموده بودند.



تولد

[ویرایش]

سال ۱۳۴۴ در اردبیل متولد شد.تا کلاس چارم متوسطه درس خواند.بعد از آن به علت حضور در جبهه های نبرد فرصت تحصیل پیدانکرد.احمد عضو بسیج بود.اوبا حضور درجبهه کار های اعجاب برانگیزی از خود به یادگار گذاشت.
او با نفوذ در جبهه دشمن ، اهداف اطلاعاتی مورد نیاز را به دست می آورد.احمد دریکی از ماموریت های شناسایی ،پس از انجام ماموریت در برگشت به ایران در جبهه جوانرود مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار می گیرد و به شهادت می رسد.
دوستانش می گویند:شهید محمدابراهیم همت ،فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) بعد از شهادت احمد گفته:از زمانی که احمدشهید شده احساس می کنم دست راست لشکر قطع شده . او درست تشخیص داده بود،کوچکترین حرکت دشمن از چشمان تیز بین احمد دور نمی ماند .نیروهای دشمن بعد از اطلاع از خبر شهادت احمد،خیلی خوشحال شدند و آشکارا شادیها کردند از طریق رادیو بارها این خبر را پخش کردند .


خاطرات

[ویرایش]


← خاطرات شفاهی خانواده ودوستان




←← موذن


از کودکی عادت داشت اذان را با نوای آسمانی اش بر پشت بام ها طنین اندازد .وقتی طنین دلش تکبیر او در فضا می پیچید ،مادرش سراپا احساس می شد .روح و جانش در شوق آن نغمه ،ذوب می گردید و به نماز می ایستاد .احمد از همان دوران کودکی ،آشنای رمز و راز علقه های دینی بار آمده بود .در ایام تحصیل نیز پیوسته دل در جاذبه های مسایل اعتقادی داشت .همین ویژگیهاسبب می شد که وقتی خیزاب ستم ستیز انقلاب ،صخره شکنی های خود را آغازید ،او در مسیر این حرکت قرار می گرفت و با الهام از رهنمود های امام به خدمتش در آمد.

←← بصیرت


حرکتهای اصیل را از حرکت انحرافی به سرعت باز شناسد و موضع گیری کند و پیامهای امام را به اعماق حضور مردم در هر گوشه و کنار برساند .با پیروزی انقلاب ،فصلی نودر زندگی اجتماعی و عقیدتی او ایجاد شد .با تلاشهای پیگیر احمد ،اولین انجمن اسلامی دانش آموزان در دبیرستان مدرس پا گرفت و دانش آموزان صدیق و مخلص جذب آن شدند.

←← فرمانده اطلاعات و عملیات


همزمان با شروع جنگ تحمیلی خود را به جبهه رسانید و نزدیک به سه ماه در لشکر ۳۱ عاشورا به خدمت مشغول شد .سپس به لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) منتقل شد و در مقام فرمانده اطلاعات و عملیات قرار گاه خاتم با همتی شایان توجه به تلاش پرداخت و از نظر سرویس دهی اطلاعاتی چنان عمل می کرد که علاوه بر دو لشکر یاد شده ،تیپ ۲۵ کربلا و تیپ ۲۱ امام رضا (ع) را نیز زیر چتر اطلاعاتی خویش قرار می داد .وقتی قرار می شد منطقه دشمن شناسایی و اطلاعات ضروری به فرماندهی منتقل شود ،احمد فورا حاضر می شد و با تنی چند از همرزمانش از تپه ها ،بلندی ها و پستی ها ،گدار رودها و لبه دره ها چنان به چالاکی و چستی به اعماق منطقه دشمن نفوذ می کرد که تصور آن در عالم خیال نمی گنجید .

←← زیارت کربلا در دوران جنگ


در همین ماموریتها بود که یکبار موفق شد خود را به کربلا برساند و به زیارت مرقد مولایش بشتابد .آوازه حرکتهای نفوذی احمد در منطقه دشمن چنان در میان دشمن در افتاده بود که برای زنده دستگیر کردنش مبلغ قابل توجهی به عنوان جایزه تعیین و اعلام کرده بود و عده ای را مامور این کار نموده بودند .اغلب جلسات اطلاعاتی فرماندهان بی حضور احمد شروع نمی شد .به خاطر جوانب امنیتی ،هرگز اطلاعات به دست آورده از دشمن را روی کاغذ نمی نوشت بلکه با چنان دقت و توجه خاصی آن را در ذهن خود جای می داد که مایه اعجاب فرماندهان واقع می شد .همه متعجب بودند که اوچگونه این همه اعداد و ارقام و اطلاعات را در ذهن خود حفظ می کند .

زمزمه مادرش در غم فراغش

[ویرایش]

رسیدن به آن قسمت از صخره های بالای کوه ،خیلی هم ساده نبود .تنی پر توان و همتی صخره گون طلب می کرد تا از شکاف قله ها و ستیغ های ابر آلود خود را بر کشد و در اردوی خصم رخنه کند .این ،خواسته فرماندهان بود که در عملیات مهمی برای کسب خبر لازمش داشتند .
یینه ام شکست .او غریب خستگیها بود و تو پنداری که فقط با کلمه،غریب است و چه می گویم ،نه ،پرواز کرده .
راستی تو ،فرشته کدامین آسمان بودی .تبسم قرین همیشه لبانت بود .به که چهره ات چقدر بشاش و دلت مامن اندوه بود .
درد غفلت غافلان تورا در هم می شکست .آنگاه که فریاد می کشیدی یا قلم در دست می گرفتی ،پاسدار سپیده ها بودی که سیاهی را دور کنی و حافظ امین نور باشی چون چشمه ساران روان می گشتی تا نا پاکیها را بشویی و راهنمای پاکان باشی بسوی نور .
آه شب پرستان از نور گریزانند و تو را چه هول و بیم از آنها که چون کوهی از نور بودی تابان بر سینه آسمان .کاش بودی و می دیدی که هم مکتبی هایت چه سان به سوی قافی که قرار گاه تو بود به پرواز در آمدند .
آه آیینه ام !یادم آمد که بارها گفته بودی مکتب دار اصلی ام ،رب حکیم است و استادم ،بزرگ آموزگار بشریت محمد مصطفی (ص) .
آه آیینه ام !ماندنت به چه می مانست و رفتنت به چه می ماند ؟را ستی کدامین واژه ها توان تفسیر هستی تو را خواهند داشت ؟رفتی و میزبانت خداست .ماندیم و چه یلاها که از تو بر دلهامان نقش بست .
آه آیینه ام !قهرمان آیینه ها !تکه های بشکسته ات را رو بروی دلم قرار می دهم تا در پیوند با دل شکسته خویش از تو ابدیتی سازم به وسعت نجابت آسمانی ات و من ...

وصیت نامه

[ویرایش]

بسم الله الرحمن الرحیم
...خدایا !مرا به راه خودت هدایت فرما ؛زیرا می دانم که هوای نفس و غرور و خود خواهی چه پرتگاه هولناکی است که انسان را به نیست شدن و پوچی و دور نمودن از خود و خدای خود می کشاند .پس خدایا !مرا به حال خود وا مگذار ،زیرا می ترسم تمام وجودم را آتش گمراهی فرا گیرد و ترا نشناسم .
خدایا مرا نجات بده از هوای نفسانی تا بتوانم حقایق و عظمت ترا در وجودم احساس کنم و از این دنیا که گذر گهی بیش نیست ،در گریز باشم .
برادران دانش آموز !باید شما با درس خواندن سعادت و نیکبختی جامعه و استقلال میهن را تضمین نمایید تا زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) گردد .
ای مردم ! قدر امام عزیز را بدانید ،زیرا ایشان مرد تقوا و فضیلت و نور خدا و در حقیقت یک نعمت الهی هستند و او را یاری کنید تا کشتی گرداب زده انسانها را از ورطه هلاکت رهایی بخشند . احمد قهرمانی






جعبه ابزار