ابراهیم مشهدیزاده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابراهیم مدت ها بود به دنبال گمشده اش می گشت، به قول خودش در یک تکان به فطرت اولیه اش بر گشت. شروع این تحول همزمان بود با تحصیلات دانشگاهی. مبارزات مردم بر علیه حکومت شاه که شدت گرفت، اورا در خط انقلاب اسلامی قرار داد و پیرو صادق امام خمینی (ره) کرد.
[ویرایش]
سال ۱۳۳۲ در یک خانواده مذهبی در شهرستان شوشتر به دنیا آمد. دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت در این شهرپشت سر گذاشت. ابراهیم از هوش و ذکاوت بالایی بر خوردار بود. به عهد خود وفا داشت و گفتارش صادقانه بود.
[ویرایش]
به ورزش علاقمند بود و از بهترین فوتبالیست های شوشتر به شمار می رفت.
با اینکه ورزش کار بود اما از ذوق هنری هم بر خوردار بود و در دوره دبیرستان در خط نستعلیق در خوزستان اول شد. او ورزش و هنر را پلی برای رسیدن به کمال می دانست و اینها را وسیله ای برای قرب الهی می دید.
[ویرایش]
ابراهیم به ورزش و هنر علاقمند بود ولی این مسائل او را از تحصیل علم باز نداشت و بلافاصله پس از اخذ دیپلم در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشته روانشناسی در دانشگاه اصفهان قبول شد. او در سال ۱۳۵۵ موفق به اخذ لیسانس گردید.
ابراهیم مدت ها بود به دنبال گمشده اش می گشت، به قول خودش در یک تکان به فطرت اولیه اش بر گشت. شروع این تحول همزمان بود با تحصیلات دانشگاهی. مبارزات مردم بر علیه حکومت شاه که شدت گرفت، اورا در خط انقلاب اسلامی قرار داد و پیرو صادق امام خمینی (ره) کرد.
[ویرایش]
بعد از این او تمام نیرو و توانش را در راه اعتلای انقلاب به کار گرفت و در هر کجا که نیاز بود انجام وظیفه کرد. در دوران مبارزات انقلاب در مساجد شوشتر با جوانانی که در شهر شوشتر برعلیه حکومت خود کامه پهلوی مبارزه می کردند، همکاری نزدیک داشت. او در تصرف شهربانی و پاسگاه ژاندارمری حکومت شاه در شوشتر فعالیت چشمگیری داشت.
بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی هم در بر پایی امنیّت شهر ایفای نقش نمود و پس از تثبیت انقلاب به فعالیّت های مذهبی و سیاسی پرداخت.
[ویرایش]
با اهمیتی که به تربیت اسلامی نسل انقلاب احساس می کرد, به استخدام آموزش و پرورش شهرستان شوشتر در آمد و در روستاهای محروم مشغول تدریس شد. در سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پسری به نام محسن است.
[ویرایش]
با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و در جبهه سوسنگرد مجروح شد. او بعد از مداوا دوباره به جبهه رفت. به این گفته ی امام علی (ع) اعتقاد داشت که: جهاد دری است از درهای بهشت است.
ابراهیم یکی از بزرگترین شکارچیان تانک دشمن در طول جنگ است. او با نفوذ به یگانهای زرهی دشمن تعداد زیادی از تانکها و خودروهای نظامی دشمن را منهدم کرد. ابراهیم پس از دوسال مجاهدت و جنگ در راه دفاع از ایران اسلامی، سر انجام در تاریخ ۵/ ۸/ ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
[ویرایش]
بسم رب المجاهدين و الشهداء
يا رب،
بِكَ عَرَفْتُكَ وَأَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ ودَعَوْتَنِي إِلَيْكَ وَلَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ ما أَنْتَ
حمد و ستايش مخصو ص خداوندى است كه نعمات غير قابل شمارشش از كران تا كران گسترانيده شده است. و ما را در اين نعمات غوطهور ساخته است. حمد و سپاس مخصوص اوست كه در روزهاى بندگانش ايام الله را قرار داد تا بندگانش را در يك تنبه، در يك ضربه، در يك تكان برآياتش بيدار و هوشيار كند و از ظلمت بسوى نور برد.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
به درستيكه موسى را ما به آيات خود فرستاديم كه قومت را از تاريكي هاى كفر به نور ايمان بيرون آور و روزهاى خدا را به يادشان بياور به درستي كه قرآن هر آينه آيتهاست باز براى هر صبر كننده شكرگزارى.
حمد و پرستش مخصوص رب العالمين است. ايام الله، اين چنين امت ما را متحول و الهى فرمود. در آن هنگام كه استعمارگران غرب و شرق در پى برنامههاى فرهنگى دراز مدت ما را استعمار مي كردند و ما را ميان تهى و فاسد بار مىآوردند و تمام دين و اسلام را كه خداوند هماهنگ فطرت ما بر پيامبر ختمى مرتبت (ص) فرستاده بود تا در اين سير به سعادت برسيم، از ما مي گرفتند و فطرتى ثانوى و ضد اسلامى بر ما تحميل مي كردند، دست خداوند بر اين امت همراه شد و با آياتش ما را اين چنين دگرگون فرمود.
و خدا را شكر مىگويم كه قبل از اينكه فطرتم كاملا پوشيده شود، خودش را بر من شناساند و نورش را در دلم روشن فرمود. هر چه فكر مي كنم به گذشتهام و وضعيت حالم، به روشنى مىيابم كه اگر چندين هزاربار در راه خدا كشته شوم و ريزريز گردم و پودر شوم و خاكستر گردم، دوباره زنده شوم و دوباره كشته شوم. هيچ وقت شكر خدا را اداء نكرده و نمىتوانم بكنم.
[ویرایش]
خداوندا، نه تنها من بلكه همه اعتراف مي كنيم كه قدر شكر نعماتت را نمىتوانيم بجا آوريم. حمد و سپاس ويژه اولىالامر المؤمنين است كه در آن بر همه از زمان كه درب نور و سپيدى بر فضاى سپاه و ظلمت كده جامعه ما بسته بود، نائب الامام حضرت امام خمينى را بر جامعه ما بخشيد و به او عزت داد تا ما بچشيم ذرهاى از - شيرينى ولايت ائمه عليهم السلام را. خداوندا حمد و ستايش براى توست كه جامعه ما را از ذلت و زبونى بيرون راندى و به عزت و شرف هدايت فرمودى و اين عزت مدام نيست مگر در سايه اطاعت در بندگى و عبوديت تو. با افتخار ميتوان گفت كه هيچ كشورى و هيچ امتى در جهان اين چنين با عزت و شرافت زندگى نمي كنند وآنهم از توست فقط. خداوندا، وقتى وضعيت فردى خود را بنگرم و وضعيت امت را از طرف ديگر بررسى كنم به اين نتيجه ميرسم كه چرا در گوشهاى از شهر راحت زندگى كنم و رنج و زحمت روستا رفتن را به خود ندهم؟ چرا در تابستان استراحت كنم و در راحتى و رفاه باشم و به جبهه نروم؟ چرا دين خدا را که ذرهاى مي توانم آنهم با جان ناچيزم يارى ندهم؟ چرا؟ فطرت به من حكم مي كند، عقل به من حكم ميكند و خداوندا تو چنين هدايتى فرمود كه بتوانم در اين راه قدم بردارم...
[ویرایش]
[ویرایش]
تدوين شده توسط
دانشنامه شهیدان از خاطرات شفاهي خانواده، دوستان و آثار باقيمانده و منتشر شده شهيد