نبی الله شاهمرادی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در کار حنیف ذره ایی نا امیدی راه نداشت. این روحیه ایشان روحیه ای بود که احمدکاظمی لازم داشت و برای نیروهایی که در شمال غرب فعالیت می کردند و می توانستند مشکلات آنها را حل کنند، لازم بود. به خاطر وجود همین نیروی امید بود که حاج احمد، حنیف را انتخاب کرد.


تولد

[ویرایش]

هشتمين روز از ارديبهشت سال۱۳۴۱ در شهر چادگان و در خانواده اي مذهبي پا به عرصه وجود گذاشت. دوران كودكي ونوجواني رادر این شهر سپري کرد.

مبارزات دوران انقلاب

[ویرایش]

در اواخر سال ۱۳۵۵ و در حالي كه چهارده سـال بيشتر نداشت با جريانـات سيـاسي آن زمان كشور آشنـا شد. يک سال بعد كتاب حـكومت اسـلامي حـضرت امام خميني را مطالعه کرد و تحت تـاثير آن به صورت جـدي وارد صحنه مبـارزه عليه رژيم فاسدپهلوي شد. مبارزات انقلابي شهيد حنيف در سال ۱۳۵۷وارد اوج خود شد، به طوري كه نقش ايشان در پـخش اعـلاميه ها و كتب امـام خميني در منطقه فريدن و چـادگان بسيـار مـوثر بود. در اين دوره او به همراه تعـدادي از دوستـان اقـدام به تهيه رساله عمليه حضرت امـام نموده و آن را توزيع مي نمـايند. از جمله ديگر فعاليتهاي ايـن شهيد ايجاد هماهنگی و برنامه ريزی در راستای به تعـطيلي كشـاندن مـدارس منطـقه چـادگـان در اعتراض به رژيم شـاه و هم صـدا با مـلت ايران بوده اسـت. به دليل فعاليتهاي انقلابي گستـرده اين شـهيد در منطقه،بارها و بارها توسط ايـادي و مـزدوران رژيم شـاه مـورد تهديد و ضرب و شتم قـرار مي گيرد و چندين بـار- از جمله در محرم سـال۱۳۵۷- منـزل مسـكوني خانواده ايشان به بهانه دفاع از قانون اساسي موردحمله قرار مي گيرد.

ورودبه سپاه

[ویرایش]

پس از طلوع خورشيد فروزان انقلاب اسلامي،شهيدحنيف كه اينك رسالت و شوق عظيمي در دفاع از انقلاب اسلامي و آرمانهاي امام (ره) در خود مي ديد به عضويت كميته انقلاب اسلامي منطقه در آمده و به عنوان مسوول اطلاعات و عمليات اين نهاد مشغـول به خـدمت مي گـردد. سپس در مقطعي با تـشكيل جهاد سـازندگي به آن نهـاد پيوسته و سرانجـام پس از استقـرار سپـاه پـاسداران در منطقه فريدن – در سـال ۱۳۵۸- از اوليـن افرادي بود كه به عضويت اين نهـاد مقدس در مي آيـد.
اودر سپاه به حنیف معروف شد.

فرمانده اطلاعات

[ویرایش]

شهيد شـاهمرادي با توجه به تجربيـات گـرانقدر به دست آورده در طول مدت مبارزه با رژيم پهلوي در منطقه و همچنين آشنـايي كامل با مسائل و جريانات منطقه فريدن، واحد اطلاعات سپاه فريدن را راه اندازي نموده و در همان جا مشغول فعاليت مي شود و در مسـووليتهاي مختلفي از جمله مسـوول واحد اطـلاعات سپـاه فريدن، سپاه فريدونشهر و سپاه فـلاورجـان انجـام وظيفه مي كند. ايشان طي دوران فعاليت در منطقه خدمات مهمي را به انجـام رسانيد كه از مهمترين آنها مي توان به شناسايي و مبارزه با عوامل مروج جريـان انحرافي بهـاييـت، مبـارزه بـا تحركات گـروهـكهاي ضد انقلاب به ويژه گروههاي چپ و كمونيستي، شناسايي و دستگيري تعداد قـابل توجهي از عـوامـل و مرتبطين كـودتاي نوژه و جمع آوري تعداد زيادي سلاح و مهمات غير قانوني در منطقه اشاره نمود.

حضوردرجبهه

[ویرایش]

باشروع جنگ تحميلي،علي رغم مسووليت وي درسپاه فريدن،به عنوان فرمانده اولين گروه داوطـلبان ،همراه۶۰ نفر ديگر از همرزمانش عـازم جبهه شوش شد.
در نتيجه فعـاليتهاي ابتكـاري شهيد شـاهمرادي در شنـاسـايي مواضع و تحركـات نيروهـاي عراقي، اين شهيد بزرگـوار موفق مي شود اطلاعات دقيقي از وضعيت دشمن را به رده بـالا منتقل نموده و در نتيجه حسـاسيت و اهميت اين محور از جبهه جنگ را براي مسوولين محرز نمايد و نهايتا جلوي نفوذ عوامل و تيمهاي جاسوسي و خرابكاري عراق از اين محور مسدود می شود.

مبارزه با ضد انقلاب

[ویرایش]

سال ۱۳۶۲ به دنبال اوج گيري فعاليت گروهكهاي ملحد ضد انقلاب در استانهـاي كردستـان و آذربـايجـان غـربي و نيازمندي قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) به انجام عمليات عليه اين گروهها، عـازم منطقه شمـالغرب شده و در راستاي ايجاد امنيت و شناسايي توطئه هاي دشمنان خارجي و سرکوب عوامل مسلح ضد انقلاب که اقدام به شرارت و ناامني مي نمودند فعـاليـت می نمايد. از جمله مـهمتـرين اقـدامـات شهـيد حنيف در ايـن دوره طـراحـي دههـا عمليـات اسـاسي و مـوثر عليه گـروهکهاي ضـدانقـلاب- مخصوصـا گـروه ملـحد كومـله- بود كـه در مجموع بـاعث افـت شديد تـوان نظامي و تشکيلاتی آنها گرديد.

ازدواج

[ویرایش]

تيرماه سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و پانزده روز بعد به همراه همسرش به منطقه شمال غرب باز گشت و زندگي مشترک خود را درجبهه ادامه داد.

الگو از امام

[ویرایش]

تمام فعـاليتهايش در منطقه شمـالـغرب به تاسي از فرامين حضرت امام و الگو گيری از رفتار شهيد محمدبروجردی،همواره و با ظرافت خـاصي صـف مـردم مـحروم و ستـمديده كرد را از صـف ضد انقلاب جدا مي نمود و رفتار بسيـار محبت آميزي بـا مردم منطقه داشت بطـوريـكه بسيـاري از اشرار فـريـب خورده ضدانقلاب از طريق اين رفتـار اسلامي و محبت آميز سلاح را بر زمين گـذاشته و تسليم نيروهاي جمهوري اسلامي ايران شده و حتی حاضر به همكاري جهت وارد ساختن ضربه به ضد انقلاب شدند. شهيد شاهمرادی با برنامه ريزی دقيق و فعاليت شبانه روزی خود موفق شد ضمن راه اندازی ساز وکارهای مناسب امنيتي مورد نياز منطقه , توان و هوشياری نيروهای خودی را افزايش داده و علاوه بر آن با بکارگيری نيروهای مستعد,تعداد قابل توجهی از اين نيروها را با سطح کيفی بالا تحويل چرخه خدمت به مردم و منطقه نمايد.تيز بينی خاص,تسلط و اشراف بر دشمن و منطقه, مديريت محبت آميز و رفتار صميمی او با همکاران و نيروهای تحت امرش گره های زيادی را گشود و موفقيتهای متعددی را نصيب کشور ومنطقه شمالغرب نمود.
اين موضوع مخصوصا با توجه به طراحي نقشه ها و توطئه هاي شوم زيادي که توسط سرويس هاي جاسوسي بيگانه براي استان هاي آذربايجان غربي و کردستان طراحي و يا در حال اجرا بود اهميت مي يابد.

فرمانده اطلاعات قرارگاه حمزه(ع)

[ویرایش]

ابتداي سـال ۱۳۶۹ به عنوان فرمانده اطلاعات قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) مشغول به خدمت مي گردد و طي يازده سـال اقـدامات بسيـار موثري در انسجام و هدفمند كردن فعـاليتهاي جاري در منطقه انـجام مي دهـد كه نهـايتا منجر به تـامين امنيت كامل و اقتدار نظام جمهوري اسلامي در منطقه مي شود.از جمله نكـات بـارز اين دوره معرفي سردار احمدکاظمی بـه عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء (ع) بود كه از اين زمان دور جديدی از فعاليتهای شهيد حنيف آغاز شده و ايشان همراه با اين فرمانده شجاع و مقتدر به فعـاليتهای سازنده اش ادامه مي دهد .
اين دو شهيد بزرگوار با همكاري يكديگر موفق مي شوند بالاترين اقتدار را برای نظـام جمهوري اسلامي ايران در منطقه به وجود آوردند به طوريكه با فكر تيزهوشانه وتدابير سردار حنيف و در پرتو مديريت مقتدرانه و فرماندهي شجاعانه سردار كاظـمي صـحنه جـنگ با ضد انـقلاب كه تا پيش از اين در منـاطق داخلي و مرزي كشورمان بود بـه آن سوي مرز و در عمق خاك عراق منتقل مي گـردد و همـين موضوع بـاعث زمين گير شدن گروهکهاي ضد انقلاب مي شود چرا كه از اين زمان بـه بعد ضد انقلاب جهت دفـاع از خود در خاك عراق مجبور به حفاظت از آنـجا بوده و به اين ترتيب توان عملياتي و نظامي آنـان كـاملا از بين رفت.
بـا اين ابتكار وضعيت نيروهاي خودي از حالت تدافعي و پايگاهي بـه حـالت تهاجمي و آفندي تبديل شد و بـه اين ترتيب ابتكـار عمل در صحنه شمالغرب كشور كاملا در دست جمهوري اسلامي و سپاه قرار گرفت. در سال ۱۳۷۴ و به دنبال فعاليتها و خدمات ارزنده اين شهيد در منطقه شمالغرب به درجه سرتيپ دومی مفتخر می شود.

فرمانده قرارگاه نصر

[ویرایش]

سـال۱۳۸۰ و به دنبـال تثبيـت امنيـت در منطـقه و زمين گيـرشدن ضد انقلاب در آن سوي مرز, اين شـهيد به عنـوان جانشين ستـاد فرمـاندهي قرارگاه نصر و مسوول اطلاعات و عمليات و فرمانده این قرارگاه درشمالغرب منصوب مي شود و دوران جديدي در خدمـت به مردم ستمديده عراق براي او بوجود مي آيد. در اين دوران سردار حنيف تلاش زيادي جهت برقراري وحدت و هماهنگي بين گروههاي معارض رژيم بعث داشت كـه نتيجه آن همكـاري گروههاي شيعه و كرد در مبـارزه عليه رژيم ديكتاتور صدام بود.
نكته قـابل تـوجه در فعـاليت سردار شاهمرادي طي اين دوره بـرخورد صادقـانه و منـطبق بر واقعيـات ايشـان بـا گروههاي عراقي بود كـه همين مسئله روابط محبت آميز خـاصي را بين سران اين گـروهها بـا سردار شـاهمرادي بوجود آورده بود. هم از اين رو است كه برخي از سران گروههاي معارض عراقي به هنگام شنيدن خبر شهادت اين عزيز بسيـار اندوهگين شده و از جمله آقاي جلال طـالبـاني رئيس جمهور عراق و رهبر اتحـاديه ميهني كردستان عراق اقدام به ارسال پيام تسليت كم نظيري مي نمايد.

فرمانده اطلاعات نیروی زمینی سپاه

[ویرایش]

به دنبال انتصاب سردار احمدکاظمی به عنوان فرمـانده نيروي زميني سپـاه و با توجه به آشنايی کامل ايشـان با توانايی ها و تجربيات سردار حنيف در منطقه شمالغرب, از وی دعوت به همكـاري می کند و در مهرماه سال ۱۳۸۴ وی را به عنوان معاون اطـلاعاتي خود بـرمي گزيند. شهيد نبي الله شـاهمرادي كـه علاقه بسيار زيادي به سردار کاظمي داشت و از طرفي تجربه بسيـار موفق و شيـريني از همكاري با ايشان در منطقه شمـالغرب كشور را پشت سر گـذاشته بود, بـا تـكيه بر تجـارب ارزشمند ۲۶ سال گذشته خود و تحت فرماندهي مقتدرانه احمد كاظمي شروع به فعاليت و خدمت در عرصه جديد مي نمايد.


شهادت

[ویرایش]

ديري نمي گذرد كه پس از ۸۸ روز انتصاب در سمت جديد و در حـاليكه در ركـاب فرمانده نيروي زميني سپاه و جمعي از بهترين همكاران و دوستان قـديمي خود از جمله سردار شهيد سعيد مهتدي و سردار شهيد حميد آذين پور عازم منطقه شمالغرب بودند، در سـرزمين مهدي بـاكري و بروجردي و در منطـقه اي كـه پيش از ۲۲ سـال از عمر خود را وقف خدمت در آنجا نموده بود، در نوزدهم دي ماه و در آستانه روز عرفه به فيض شهادت مي رسد.
او عاشق واقعي امام حسين (ع) بود به گونه اي که در ايام تاسوعا و عاشورا از هر جايي که بود خود را به شهر چادگان مي رساند و در جلو دسته عزاداري, سينه زنان حرکت مي کرد و براي امام حسين (ع) و يارانش اشک مي ريخت.
زحمات و تلاش هاي اين شهيد در راه اندازي دستجات عزاداري در ايام محرم مثال زدني است.
زندگي اين شهيد عزيز نمونه كاملي از خدمت و فداکاری در مسير انقلاب اسلامي، صداقت، محبت، ايثار و از خود گذشتگي و عمل آگـاهـانه به تكـاليف الـهي بوده است و به جرات مي تـوان گفت از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي هيچگاه از فكر فعاليت در جهت سربلندی اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران بيرون نرفت. تـفكر ، نگرش عميق ، بـرنـامه ريزي دقيق و مـديريت کم نظير آن شهيد چنان قوي بود كه اثـرات آن تـا آينده دور براي دوستان و همکارانش بـاقي و استوار خواهد ماند و در حقيقت شهـادت وي تداوم و اجرای تفـكرات تخصصي وكـاري وي را بيمه مي نمايد. شهيد عزيز حنيف اگر چه اينک به ديده ظاهر از ميان ما رفته اما بفرموده قرآن در پيشگاه الهی عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ است و هميشه و همه جا نظرات و رهنمودها و دغدغه های وی يار, راهنما و مدنظر دوستدارانش مي باشد .
سه فرزند صالح در کنار همسر فداکار و صبور ایشان که در تمام طول دوران خدمت يار و همراه او بودند , همراه با هزاران بسیجی دنیای اسلام ادامه دهنده راه او هستند .
چه خوب اقبال لاهوری فرمود که :
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
آه نه معلوم شد هیچ که من کیستم
موج به خود رفته ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم گر نروم نیستم

خاطرات

[ویرایش]


← مصاحبه بابهزاد رفیعی


اولین برخورد شما با نبی الله شاهمرادی کی بود؟
اولین برخورد ما برمی گردد به دوران جنگ، عملیاتی بود در منطقه سردشت در شمال غرب کشور(استان آذربایجان غربی) که در آن جا با آقای حنیف آشنا شدم. البته وصف ایشان را از قبل شنیده بودم. از آن به بعد دیگر ارتباط ما قطع شد.

سابقه عملیاتی و کارهای شهید حنیف به چه سالهایی بر می گردد؟
حنیف جزء اولین گروه های اعزامی به جنگ بود. در اوایل جنگ به صورت خودجوش و ابتکاری یک گروه پنجاه، شصت نفری از بچه های فریدن و چالگان را جمع کرد و به سمت جبهه جنوب حرکت کرد. بعد از یک سری هماهنگی، فرماندهی یکی از خطوط دفاعی جنوب را تحویل گرفت و آنجا منشأ اثرات و خدمات مهمی شد. آن منطقه که از محل نفوذ عراقی ها محسوب می شد را با همین دسته حفاظت و نگهبانی کرد. بعد از آن به سردشت آمد و اقدامات مهمی برای امنیت آن جا انجام داد.
خب یک کم برگردیم عقب. شما از فعالیتهای نبی الله شاهمرادی(حنیف) در زمان انقلاب چه اطلاعاتی دارید؟
طبق همان حرف هایی که خودش به ما می گفت؛ زمان انقلاب یک جوان انقلابی و مذهبی بود که فعالیت های زیادی در منطقه چادگان و فریدن از توزیع کتب حضرت امام(ره) تا تعطیلی مدارس در آن منطقه. خلاصه با این فعالیت ها، عوامل رژیم را کلافه کرد. بطور کلی حنیف در آن منطقه برای به ثمر رسیدن نهضت امام خمینی(ره) زحمات بسیار کشید.

امنیت کردستان

[ویرایش]

گفتید که در سردشت و کردستان اقدامات زیادی انجام داد. این کارها تا چه اندازه در امنیت کردستان مفید واقع شد؟
شهید حنیف یکی از پایه های ایجاد، توسعه و پایداری امنیت در شمال غرب بود. در حقیقت می شود گفت که درصد بالایی از موفقیت حاج احمد در ایجاد امنیت شما غرب مرهون تفکرات و همراهی حنیف بود. او با توجه به کوله باری از تجربه، اقداماتی را در منطقه انجام داد که محصول نهایی اش در زمان فرماندهی حاج احمد در قرارگاه حمزه حدود سال های هفتاد و سه تا هفتاد و پنج، برداشته شد و حاج احمد توانست امنیت را در شمال غذب حکم فرما کند که شیرینی آن را مردم منطقه و رزمندگان اسلام چشیدند. در حقیقت این همان اظهار رضایتی بود که مقام معظم رهبری در بیاناتش فرمود و از سردار کاظمی به جهت این اقدامات قدردانی کرد.

یعنی در واقع این اقدامات مکملی برای اقدامات کاظمی به شمار می رفت؟
بله، هم مکمل بود، هم جرقه هایی بود که به فرماندهی حاج احمدکاظمی کمک می کرد. به طوری که خود ایشان چند روز قبل از شهادتش گفت و بارها قبل از این هم تکرار کرده بود که «من وقتی رفتم به منطقه شمال غرب با یک دید دیگری از منطقه و مردم رفتم و چند روز بعد از این که منتقل شدیم، دیداری با حنیف داشتم؛ در آن دیدار حنیف حرف هایی زد که بعد از آن حرف ها من هم حنیف را شناختم و هم وضعیت منطقه را» و این نشان می دهند که این اقدامات در واقع تبلور دهنده دیدگاه مبتنی بر تجربه و سیاست های کاری و عالی نظام جمهوری اسلامی یعنی تدابیر رهبر انقلاب و شهید محمد بروجردی بود. جدایی صف ضد انقلاب از صف مردم مظلوم کرده بود که توسط نبی الله شاه مرادی در جریان فرماندهی احمدکاظمی جرقه اش زده شد.

دلیل انتخاب شهید کاظمی

[ویرایش]

چی شد که احمد کاظمی بین این همه نیرو حنیف را انتخاب کرد؟
حنیف همیشه امیدوار بود و این نیروی امیدش فوق العاده بود. جزء روایات ماست که بارها حضرت علی(ع) می فرمودند: در فعالیت و کارت چنان فعالیت کن که گویی قرن ها می خواهی در این دنیا زندگی کنی. واقعا در کار حنیف ذره ایی نا امیدی راه نداشت. این روحیه ایشان روحیه ای بود که احمد کاظمی لازم داشت و برای نیروهایی که در شمال غرب فعالیت می کردند و می توانستند مشکلات آنها را حل کنند، لازم بود. به خاطر وجود همین نیروی امید بود که حاج احمد، حنیف را انتخاب کرد.

برخوردباضدانقلاب

[ویرایش]

برخورد حنیف با ضد انقلاب چطور بود؟
روزی که بچه ها و نیروهای ما وارد منطقه کردستان شدند، تجربه آن چنانی از این وضعیت نداشتند. خب ما در جبهه جنوب وضعیت مشخصی داشتیم. دشمن درمقابل ما و در خطوط مشخص و ما در خط خودمان در مقابل آن. اما در منطقه شمال غرب به این صورت نبود و اولین مشکلی که داشتیم تشخیص دشمن از دوست بود. این مکر و حیله ای بود که دشمن به کار می برد و خودش را در لا به لای مردم و زندگی و آداب و رسوم آنها قرار می داد. ضد انقلاب به این وسیله می خواست مردم کرد را که تازه از زیر یوغ رژیم ستم شاهی آزاده شده بودند از پشتیبانی نظام جمهوری اسلامی ناامید کند و پشتوانه مردمی را در شمال غرب از نیروهای ما بگیرد. ما اینجا به افرادی نیاز داشتیم که خیلی ظریف و موشکافانه بتوانند این ترفند ضد انقلاب را رو کنند. حنیف کسی بود که این هنر را داشت و برخورد مبتنی بر اخلاق، تجربه و روابط صمیمی و عاطفی او با مردم بارها مشکلات را حل کرد و به جرأت می توان گفت که باعث شد تا افرادی از رده های پایین تر ضد انقلاب که امید بازگشت آنها بود، در اثر این برخوردها نه تنها صف ضد انقلاب را رها کردند و به آغوش نظام بازگشتند بلکه تحت فرماندهی و مدیریت نبی الله شاهمرادی ضربه هایی به ضد انقلاب بزنند و این نشان می دهد اصلی که شهید بروجردی تبیین کرد به دست حنیف اجرا شد و امنیت در شأن نظام در منطقه شمال غرب ایجاد کرد.

روحیات معنوی

[ویرایش]

از روحیات معنوی ایشان و توجه شان به اهل بیت برایمان بگویید.
خب سخت است که ما از معنویات کسی حرف بزنیم که الان به جایگاه والایی رسیده، منتهی چیزی که در رفتار او قابل لمس بود این که حنیف سرسپرده امام حسین(ع) بود و در ایام عاشورا و تاسوعا هرجا که بود خودش را مقید می دانست تا یک عزاداری در شأن امام حسین(ع) برپا کند و در آن سنگ تمام می گذاشت. در منطقه شمال غرب حنیف بنیان گذار چندین هیئت بود و روزهای تاسوعا، عاشورا و شب شام غریبان مردم آن منطقه را به شام دعوت می کرد. حتی گروه هایی از ارامنه این منطقه هم در این هیئت ها شرکت می کردند و الان هم ادامه دارد. جدای از آن حنیف به عنوان اداره کننده یکی از دسته جات بزرگ چالگان و فریدن در روز تاسوعا و عاشورا هرجا که بود خودش را به آنجا می رسانید و دسته را حرکت می داد. من شاهد بودم که دسته بسیار پرشوری از مردم چادگان و فریدن به سرپرستی ایشان در خیابان ها و در حالی که خود حنیف در جلوی آن سینه زنی و حرکت می کرد، مراسم با شکوهی برگزار می کردند. در عین اینکه ایشان عقیده داشتند باید از مسائل خرافی که هیچ مبنایی ندارد در عزاداری ها دوری کرد راه اندازی این دسته اثر خیلی زیادی در دوری از این خرافات داشت.بعد دیگر رفتار حنیف این بود که از صبح که بیدار می شد به جرأت می شود گفت تا شب کار صدها نفر را راه می انداخت که هیچ ارتباطی به ایشان نداشت و بعضی اصلا در حوزه کاری اش نبود. اما خودش را موظف می دانست تا آنجا که امکان دارد، مشکلات مردم را حل کن. تعداد خیلی زیادی از مراجعات نامه ها و تماس هایی که با ایشان گرفته می شد از مورادی بود که با پیگیری او یا به دست خودش حل می شد. از این بابت خیلی از دوستان مدیون ایشانند. حنیف این کارها را وظیفه خودش می دانست و جالب اینکه هیچ وقت منتی بر سر کسی نمی گذاشت و زندگی پربرکتی برای دیگران داشت.

نبی الله شاهمرادی اهل ورزش هم بود؟
یکی از ویژگی های حینف این بود که یک ورزشکار ورزیده و حرفه ای محسوب می شد. می توان به جرأت گفت که هیچ رتبه و مسئولیتی او را از رابطه ای که با نیروهای زیردستش در زمینه ورزش داشت، جدا نکرد. از جمله صفات بسیار خوبش این بود که در برنامه های ورزشی حضور فعال داشت، مخصوصا در مسابقات فوتبال و این باعث شد تا نیروهای ایشان روحیه خیلی خوبی داشته باشند؛ چون مثل یک فوتبالیست ساده با نیروهایش بازی می کرد.

برخورد حنیف با نسل سوم چگونه بود؟
به هر گروه، فرد و نسلی در حد استحقاقش شخصیت می داد و برخورد می کرد. یعنی در واقع دغدغه های نسل جوان را پاسخ دادن، یک مدیریت خاص و ظریفی می طلبد و ممکن است اختلاف سن خیلی محدود کننده باشد اما اگر افراد از قدرت تفکرشان کمک بگیرند، در برخورد با نسل جوان مشکلی ندارند. اما پاسخ به این سوال و روابط او در برخورد با نسل سوم و نسل جوانی که با ایشان ارتباط داشت و در کارهای روزمره به ایشان مراجعه می کردند، یک رابطه فوق العاده عاطفی بر مبنای روشن گری و بیان سوابقی که نسل جوان از آن بی اطلاعند، بود. البته احترام خیلی زیادی به قدرت و تفکر و تعقل این نسل می داد و به قول معروف سرنخ را می داد و انتظار داشت تا با این سرنخ ها به یافته هایی برسند و واقعیات دفاع مقدس را پیدا کنند.

حنیف ونسل سوم

[ویرایش]

از آخرین دیداری که با حنیف داشتید برایمان بگویید؟
در آخرین دیدار به اتفاق ایشان و حمید آذین پور خدمت سردار کاظمی رسیدیم. صحبت هایی در مورد مسایل کاری داشتیم. بعد از این جلسه ی فشرده طبق معمول ایشان به چند تا از مراجعین پاسخ دادند. موردی که هست و همواره به عنوان یادگاری از ایشان در ذهن من باقی مانده است این که همان شب قبل از پرواز حنیف خبردار شد که یکی از همکاران در بیمارستان است به من گفت باید برویم و از عیادت کنیم. هرچه من اصرار کردم که شما کار دارید ما از طرف شما می رویم فایده ای نداشت و او اصرار داشت که حتما باید بیاید. خب نیروداری ایشان در این مواقع کاملا معلوم می شد، به هر حال تدارکی دیده شد و با حنیف به عیادت آن شخص رفتیم. در بیمارستان هماهنگی های لازم به عمل نیامد. بنابراین چند دقیقه ای طول کشید تا هماهنگی ها را انجام دهیم. با تمام این احوال حنیف پشت درب بیمارستان مننتظر ماند با این که قرار بود صبح به ماموریت بورد خلاصه ساعت نه شب موفق شدیم به اتفاق او آن برادر را ملاقات کنیم. بعد از خروج از بیمارستان از او خداحافظی کردم و این آخرین دیدار ما بود.


پانویس

[ویرایش]
 
۱. آل عمران(۳)،آیه۱۶۹    
۲. پایگاه اطلاع رسانی حوزه    







جعبه ابزار