سیدرسول عبادت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



چندبار تصميم به بازگشت گرفتند اما دولت آمريكا از دادن مداركمان خودداری مى كرد. با پيروزى انقلاب دولتمردان آمريكا سعى نمودند ايشان را راضى نمايند تا در آمريكا اقامت نمايد كه با مخالفت شديد اين عزيز مواجه شدند وما بالاخره توانستيم در سال ۱۳۵۸به ايران بازگرديم .



تولد

[ویرایش]

مهرماه سال ۱۳۲۴،همزمان با ميلاد حضرت رسول اكرم(ص) كودكى چشم به جهان گشود كه پدربزرگوارش به ميمنت اين روز فرخنده نام او را «رسول» نهاد، به اميد آنكه بتواند بااستفاده از تعاليم انسا ن ساز اسلام كودكى تربيت نمايد كه تداوم دهنده راه مولايش حسين (ع) باشد. تولد اين كودك كه پنجمين فرزند اين خانواده پر جمعيت بود، خير و بركت با خود به همراه داشت و دگرگونى چشمگيرى در معاش زندگى خانواده به وجودآورد. رسول كودكى بود با جثه بزرگ و صورتى خندان كه توجه همه را به خود جلب مى كرد. اخلاق وى باعث گرديده بود، از بدوتولد مورد توجه پدر و مادر قرار گيرد و محبت آن دو را به خود جلب نمايد . در سن پنج سالگى پدر او را با قرآن وآموزشهاى دينى آشنا ساخت به گونه اى كه هنگام ورود به دبستان نمازش را مى خواند و با توجه به صوت زيبا و خدادادى كه داشت، در مساجد مكبر شده، اذان مى گفت و در مجالس، قرآن رابا صوت زيبا تلاوت مى کرد.

شاگردممتاز

[ویرایش]

هوش و استعداد سرشارش باعث شده بود تا هميشه در سطوح مختلف درسى جزو شاگردان ممتازباشد. او با برخوردارى از قواى جسمانى كم نظير در اغلب رشته هاى ورزشى چون دوميدانى، كشتى، شنا، وزنه بردارى شركت جسته و در اكثر آنها موفق به كسب مدال گرديد و از اين نظر مايه مباهات و افتخار مدرسه بود.

گذشت زمان از او جوانى ساخت مؤمن و متدين كه شهره خاص و عام بود . جوانى خوش برخورد كه در برخورد اول همه را شيفته خود مى ساخت. جوانى كه اغلب آشنايان از او به عنوان الگوى انسانى متدين و مؤمن براى تعليم و تربيت فرزندانشان بهره مى جستند. پاى بندى به احكام اسلامى باعث گرديده بود از شركت در مجالسى كه آلوده به مسايل غيرمذهبى بودند به شدت خوددارى كند و عواقب شركت در چنين محافلى را به ديگران گوشزد نمايد . همين امر باعث گرديده بود دوستان و آشنايان از دعوت او در چنين محافلى صرفنظر نمايند و به قول خودشان مانع از آن شوند كه او مجلس آنان را به هم بزند.

کودک مشهور

[ویرایش]

البته در محافل خانوادگى، او جايگاه خاصى داشت و باتوجه به علاقه زيادش به كودكان همه چشم براه اين بزرگوار بودند. در اينگونه مجالس او كودكان را جمع نموده و ضمن آشناكردن آنها با ورزشهاى گوناگون با آنان بازى مى كرد. اين عمل اوباعث شده بود، بچه ها به او علاقه خاصى داشته باشند و جذب اوشوند به گونه اى كه شهادتش بيش از همه، جوانان فاميل را عزادارنمود.پس از پايان دوره دبيرستان واخذ مدرك ديپلم رياضى ازدبيرستان نمازى شيراز جهت شركت دركنكور ورودى دانشكد ه افسرى راهى تهرا ن شد.

ورود به دانشگاه

[ویرایش]

رسول عبادت پس از موفقيت در كنكور ورودى دانشكده افسرى در سال ۱۳۴۳ وارد دانشكده افسرى شد و در آنجامشغول تحصيل گرديد . يكى از دوستان دوران دانشكده مى گويد:ازنظر دوره خدمتى با من هم دوره نبود ليكن از آنجا كه خدمت دانشكده افسرى شبانه روزى بود از همان ابتدا با خصوصيات اخلاقى آشنا شدم . اوفردى بود مؤمن و متعهد كه هميشه در انجام فرايض و تكاليف دينى اهتمام داشت و با تمام وجود تلاش مى نمود دوستان و آشنايان را با مسايل اسلامى آشنا سازد و بدينوسيله مانع انحراف احتما لى آنان شود . البته چنين حركتى از او چندان هم دور از ذهن نبود،چرا كه بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه كتب مذهبى و علمى مى كرد و از اوقات بيكارى خود به نحو احسن بهر هبردارى مى نمود. به همين دليل اكثر دانشجويان او را مى شناختند و علاقه خاصى به او داشتند .

فرمانده دسته

[ویرایش]

پس ازطى دوره مقدماتى در شيراز به عنوان فرمانده دسته سوم گروهان سوم گردان ۹۲ تيپ هوابرد منصوب شد. از همان آغاز خدمت حتى در زمان فرماندهى، با نیروهای زيردست، به خصوص سربازان بسيار مهربان بود و با عدالت رفتار مى كرد و خود را جدا از آنها نمى دانست و به همين دليل اكثرکارکنان او را دوست داشته و احترام خاصى براى وى قايل بودند.
سال ۱۳۴۹ با دخترى متدين از خانواد هاى مذهبى در اصفهان ازدواج نمود و تشكيل خانواده داد .

قهرمان تیراندازی

[ویرایش]

در تمام عمربابرکتش فعاليتهاى ورزشى خود را ادامه مى داد و در راستاى همين حركت در تاريخ ۴/۱۲/۱۳۵۱جهت شركت در مسابقات تيراندازى کشورهای عضوپیمان«سنتو» از سوى يگان مربوطه به تهران اعزام شد و با توجه به فعاليت چشمگيرش در اين مسابقات موفق به كسب مقام اول گرديد . در تداوم همين فعاليتها به محض بازگشت از مسابقات در دوره نهم چتربازى تيپ ۵۵ شركت كرد و با انجام ۹۰ پرش اين دوره را به طور كامل به پايان رسانيد .

ارتباط با روحانیت

[ویرایش]

همگام با اين فعاليت ها،تماس خود را با روحانيون حفظ نموده، از كسب علو م دينى و علمى غافل نمى شد به گونه اى كه حجت الاسلام و المسلمين حائرى مسؤول دفتر مشاوره حضرت امام (ره) در شيراز هميشه از او به نيكى ياد مى كرد. و درباره ايشان مى گفت :او دروغ نمى گفت و زيربار حرف نادرست نمی رفت . برادرش می گوید: آن بزرگوار در حکومت شاه فرماندهى بود كه هميشه بر سر گرفتن حق نیروهای تحت امر خود با فرماندهان رده بالا درگير مى شد و اين موضوع هميشه مشكلاتى را براى او به دنبال داشت، طورى كهبعضى از فرماندهان نمى توانستند او را تحمل كنند در حالى كه نیروهای زيردست بسيار به او علاقمند بودند .

فرمانده گروهان

[ویرایش]

در سال۱۳۵۳ دانشكده افسرى طى بخشنامه اى اعلام کرد جهت بالابردن سطح آموزش دانشجويان و همچنين تقويت مديريت، در دانشكده افسرى نياز به چند افسر مدير و ورزيده دارد. و از يگانها درخواست کرد كه افسران واجد شرايط رامعرفى نمايند . با توجه به سطح علمى بالا و مديريت صحيح اين بزرگوار فرمانده تيپ هوابرد وى را معرفى كرد و به اين ترتيب به دانشكده افسرى منتقل شد و در سمت فرمانده گروهان چهارم ازگردان پنجم تيپ دانشجويان مشغول خدمت گرديد .
زندگى درتهران براى او توأم با مشكلات زيادى بود چرا كه او وضع مالى مناسبى نداشت اما چون فردى سخت كوش و قانع و راضى به رضاى خدا بود با وجود تمام مشكلات اين سمت را پذيرفت ويك باب زيرزمين مسكونى در نزديك دانشكده افسرى اجاره كرد و در آنجا سكونت يافت. در اين باره برادرش مى گويد:در تهران خدمت مى كرد به ديدارش رفتم هوا به شدت گرم بود و او همراه خانواده اش بدون وسايل خنك كننده در آن خانه زندگى مى كرد. يك شب نزد آنها بودم شب طاقت فرسايى بود اما او باگشاده رويى و آسايش خاطر با خانواده خود در آن شرايط زندگى مى كرد و شب و روز خود را وقف خدمت نموده بود.

فرمانده یگان دانشجویان بورسیه

[ویرایش]

مدتى فرماندهى يگان دانشجويان بورسيه اى ارتش را به عهده گرفت كه آن دانشجويان امروز از پزشكان برجسته و كارآمد ميهن اسلاميمان هستند . وقتى پاى صحبت اين پزشكان درباره اين شهيدجليل القدر مى نشينم درمى يابيم كه او قبل از انقلاب هم فردى انقلابى، مسلمان و مخالف با تبعيض و ظلم بوده است . مبارزات او با فرمانده گردان وقت كه وابسته به اويسى و بيگلرى معدوم بوده در دانشكده افسرى تا مدتها بر سر زبانها بوده است .

اعزام به آمریکا

[ویرایش]

سال ۱۳۵۷ جهت طى دوره عالى به كشور آمريكا اعزام گرديد كه با توجه به شرايط آن زمان براى جلوگيرى از هرگونه آلودگى، همسر و فرزندانش را نيز با خود برد . همسرش مى گويد:
در آن زمان اخبار انقلاب را از طريق راديو و تلويزيون دنبال مى كرديم. ايشان بسيار ناراحت و مضطرب بودند . چندبار تصميم به بازگشت گرفتند اما دولت آمريكا از دادن مداركمان خودداری مى كرد. با پيروزى انقلاب دولتمردان آمريكا سعى نمودند ايشان را راضى نمايند تا در آمريكا اقامت نمايد كه با مخالفت شديد اين عزيز مواجه شدند وما بالاخره توانستيم در سال ۱۳۵۸به ايران بازگرديم . در لحظه ورود به ايران اشك شوق از چشمانش جارى شد و گفت : مى دانى! تصور نمى كردم موفق شوم روزى به ايران برگردم و سرباز امام زمان(عج) شوم.

مبارزه با ضد انقلاب

[ویرایش]

پس از ورودش به ايران از طريق ستاد نيروى زمينى به دانشكده پياده شيراز منتقل و در آنجا با سمت استادى مشغول انجام وظيفه گرديد . دانشجويانش او را به عنوان استادى پركار و جدى مى شناختند كه با آگاهى و تسلط كامل دروس مربوطه را تدريس مى كرد. با شروع فتنه كردستان و شنيدن اخبار مربوط به اين منطقه سعى نمود به صفوف مقدم رزمندگان اسلام پيوسته، و در مبارزه عليه ضدانقلاب شركت نمايد . براى دست يابى به اين خواسته تقاضا كرد تا او را به يكى از واحدهاى مستقر در منطقه كردستان منتقل نمايند كه با اين درخواست او به علت نياز خدمتى موافقت نشد. اصرار و پافشارى رسول براى اعزام به كردستان باعث گرديد كه براى انجام يك مأموريت ۴۵ روزه همراه يك گروهان به منطقه سردشت اعزام گردد. در همين زمان با آغاز فعاليتهاى اشرار در منطقه كردستان سرگرد آذرفر ،فرمانده گردان ۱۱۲ لشكر ۲۸ سنندج فرماندهى تيپ ۳ مريوان در اثر آتش خمپار ه انداز ضدانقلاب در شمال سربازخانه مريوان از ناحيه هر دو پا مجروح و توسط بالگرد به بيمارستان ۵۲۴ سنندج اعزام و از آنجا به بيمارستان خانواده تهران منتقل ميگردد .

فرمانده گردان۱۱۲

[ویرایش]

فرماندهى سربازخانه تيپ ۳ مريوان به عهده سرگرد توپخانه سيروس ستارى واگذار گرديد . از آنجايى كه منطقه عملياتى گردان ۱۱۲ پياده در مريوان بسيار وسيع بود احتمال مى رفت ضدانقلاب در اين منطقه مشكل به وجود آورد، ستادلشكر ۲۸ برآن شد كه يك فرمانده لايق و كاردان براى تصدى فرماندهى گردان ۱۱۲ انتخاب و به آن منطقه اعزام نمايد . اين امر مصادف با حضور سرگرد پياده رسول عبادت در دفتر فرماندهى لشكر ۲۸ سنندج و اعلام آمادگى جهت انجام مأموريتهاى محوله شد.فرمانده لشكر نيز حضور وى ر ا مغتنم شمرده، با تشريح شرايط موجود از ايشان مى خواهد فرماندهى گردان ۱۱۲ را به عهده بگيرد. رسول عبادت با كمال ميل اين مأموريت را پذيراگرديد.
با شروع كار مشخص مى شود كه او فردى مؤمن متعهد و معتقد به نظام جمهورى اسلامى ايران است لذا گردان از لحظه فرماندهى اين شهيدبزرگوار روحى تازه يافت و با توجه به آموزشها و فعاليتهاى شبانه روزى او از آمادگى رزمى قابل توجهى برخوردار گرديد .
عملكرد صحيح اين فرمانده لايق در هدايت رزمندگان اسلام و سركوب ضدانقلاب، موجب تقاضاى فرمانده وقت لشكر از او،مبنى بر تمديد مأموريتش گرديد . او بلافاصله با اين درخواست موافقت كرده، پس از انجام هماهنگى هاى لازم با واحد اوليه سه ماه ديگر مأموريت خود را تمديد نمود . پس از اين سه ماه با توجه به علاقمندى وى به شركت در مبارزه با كفر ۶ ماه ديگر مأموريت خود را تمديد و در پى آن تقاضاى انتقال به لشكر ۲۸ رانموده كه با توجه به حمايت بعمل آمده از سوى فرماندهى لشكر با اين تقاضا موافقت و در نتيجه او رسمًا به لشكر ۲۸ سنندج منتقل و همچنان به مأموريت خود در مريوان ادامه داد.
انتقال او به مريوان، با تجاوز گسترده ارتش عراق به كشور جمهورى اسلامى ايران مصادف گرديد. با سد شدن پيشروى دشمن، و آغاز عمليات محدود آفندى يگانهاى خودى درصحنه ها به منظور كاهش توان رزمى دشمن و همچنين ايجاد روحيه هجومى در نیروهای خودى و بازپس گيرى مناطق اشغالى از دشمن، ضرورت حضور شهيد دو چندان مى شود. در اين مرحله از جنگ دشمن نيز به منظور مقابله با اين تدبير ممانعت از تمركز نيرو در جبهه جنوب (خوزستان) وهمچنين درگير نمودن يگانهاى رزمى تحركاتى را در كل منطقه مرزى آغاز مى كند و در راستاى اين تحركات در منطقه كردستان سعى مى نمايد از طريق افزايش امكانات پشتيبانى براى ضدانقلابيون، باعث فرسايش يگانهاى رزمنده گرديده و ابتكار عمل را در اين منطقه بدست گيرد . در چهارچوب همين خط مشى با تمام توان و با پشتيبانى هوايى و آتش سنگين توپخانه به منطقه قوچ سلطان حمله مى كند و اگر چه در اين عمليات دشمن نمى تواند به تمامى اهداف از پيش تعيين شده دست يابد . اما با تصرف قسمتى از ارتفاعات قوچ سلطان توانست روى محور مريوان (باشماق) تا سه راهى (دزلى) ديد ه بانى خوبى كسب نموده، و با سهولت بيشترى امكانات لازم را براى ضدانقلابيون فراهم نمايد.
پس از اين عمليات دشمن فرمانده ستاد عملياتى منطقه تصميم مى گيرد به منظور جلوگيرى از تسلط د شمن بر اين منطقه نيروهاى موجود را تقويت نمايد . و در صورت امكان با انجام عمليات آفندى نيروهاى دشمن را در ارتفاعات قوچ سلطان منهدم واين بخش از خاك ميهن اسلامى را از لوث وجود آنان پاكسازى نمايد. در راستاى اين مأموريت گردان ۱۱۲ پياده و يك گردان توپخانه به منطقه اعزام مى گردد تا در عملیات ارتفاعات قوچ سلطان با فرماندهی گردان ۱۱۲لشکر۲۸ کردستان به مصاف متجاوزین به خاک مقدس جمهوری اسلامی برود.

شهادت

[ویرایش]

سید رسول در این عملیات، پيشاپيش نيروهاى خودى حركت مى كرد. اومورد اصابت تير يكى از دشمنان قرار گرفت و از ناحيه شكم و طحال مجروح گرديد . گرچه پس از مجروحيت خیلی زود به وسيله بالگرد به بيمارستان ۵۲۰ كرمانشاه منتقل شد اما به علت خونريزى داخلى معالجات مؤثر واقع نگرديد و به فيض شهادت نائل گشت .

خاطرات

[ویرایش]


او افسرى بسيار با سواد و آگاه به فنون نظامى بود و از سوى ديگر با فعاليتهاى مستمر و شبانه روزى، شناخت كاملى نسبت به منطقه پيدا كرده بود . پيشنهادات و نظريات بسيار سودمندى در راه پيشبرد عملياتهاى درون مرزى و برون مرزى ارائه مى داد.


← امیر احمدتركان


مأموريت يافتم جهت تطبيق آتش توپخانه هاى موجود به منطقه مريوان بروم . در آنجا شهيد عبادت را پس از حدود ۶ سال ملاقات كردم . البته قبل از آن در سال ۵۲ تا ۵۴ دردوران خدمتم در تيپ هوابرد، با اين بزرگوار از نزديك شاهدفعاليتهاى نامبرده در يگانهاى هوابرد بودم و برايم مشخص شده بود كه گذشت زمان هيچ تأثيرى در او نداشته و داراى همان عقايدو روحياتى است كه در سال ۱۳۴۳ در دانشكده افسرى از اومشاهده كرده بودم. اما اين ملاقات مرا قادر ساخت او را بهتر ازگذشته بشناسم و به تصميم، اراده، و شجاعت وى كه در آن شرايط داوطلبانه راهى كردستان شده بود در دل تحسين بگويم با توجه به اينكه او افسرى بسيار با سواد و آگاه به فنون نظامى بود و از سوى ديگر با فعاليتهاى مستمر و شبانه روزى شناخت كاملى نسبت به منطقه پيدا كرده بود . پيشنهادات و نظريات بسيار سودمندى در راه پيشبرد عملياتهاى درون مرزى و برون مرزى ارائه مى داد. فرماندهان وقت از اين پيشنهادات در راه بهبود وضعيت و توسعه عملياتها حداكثر استفاده را مى نمودند. تاآنكه در اوايل سال ۱۳۶۰ لشكر ۲۸ مأموريت يافت با يك حمله غافلگيرانه با همكارى يگانهاى موجود در منطقه مريوان كه عبارت بودند از نيروهاى لشكر ۲۸ كردستان و سپاه پاسداران، به فرماندهى برادر احمد متوسليان ارتفاعات مرزى را تصرف وضمن انهدام دشمن امنيت منطقه مريوان را تأمين و تسلط يگانهاى خودى را تا منطقه شيلر - پنجوين - خورمان و حلبچه گسترش دهند.
پس از ابلاغ حمله به تيپ ۳ ابتدا در منطقه دزلى يك عمليات آفندى توسط گردان ۱۵۵ پياده با همكارى سپاه پاسداران وپشتيبانى آتش توپخانه و هوانيروز انجام شد و ارتفاعات دالايى،مله خورت، بنه و پاسگاه ژالانه تصرف و تعدادى از يگانهاى دشمن منهدم و تعدادى نيز عقب نشينى كردند . و نيروهاى خودى در ارتفاعات مرزى مستقر و ارتفاعات خورمال، سيدصادق،طويله و حلبچه زير دید و تيررس دقيق توپخانه خودى قرارگرفت. در ادامه اين عمليات تيپ ۳ مأموريت يافت، با گردان ۱۱۲ پياده به فرماندهى سرگرد عبادت و همكارى سپاه پاسداران در شمال غربى منطقه مريوان عملياتى را به منظور انهدام دشمن و آزادسازى ارتفاعات قوچ سلطان به منظور تسهيل ديد و تي رروى مناطق شيلر و پنجوين انجام دهد.






جعبه ابزار