رضاقائمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



با بازرسی ساواک از منزل رضا چیزی پیدا نشد و با شکنجها هم نتوانستند اطلاعاتی ازرضا به دست آورند .سرانجام با اخراج ایشان ازدانشگاه موضوع خاتمه واز زندان آزاد شد.او تحت نظرساواک بود،مجبورشد از نازی آباد نقل مکان کند ومبازات وجلسات مهم را دربالای کوه ها و دوراز چشم ماموران ساواک انجام دهد.



تولد

[ویرایش]

سال ۱۳۲۹در خانواده متدین ومذهبی درشهرستان ساوه دیده به جهان گشود.اوهمراه خانواده درسن چهارسالگی به تهران آمدند ودرمنطقه جنوب تهران درمحله جوادیه ساکن شدند.

مسئولیت خانواده

[ویرایش]

مدت کوتاهی بعد و درسن شش سالگی که پدرشان را از دست دادند ومشکلات یک خانواده چهارنفری به دوش رضا افتاد.اوبا سن کم به کمک یکی ازاقوام نزدیک وارد کار شد.
دردوره نوجوانی با وجود سختیهایی که پیش رویش بود،روزها کارمی کرد وشبها درس می خواند. او در فعالیتهای فرهنگی ،تشکیل هیئت عزاداری نوجوانان ویادگیری احکام اسلام و اجرای دستورات رساله وفرمانهای امام(ره) از هیچ تلاشی فروگذارنبود.

مبارزات انقلاب

[ویرایش]

با سختی های زیاد موفق به گرفتن دیپلم سنگ نوردی شدو با انتخابش به عنوان مربی فدراسیون سنگ نوردی،توانست دریچه جدیدی درزندگی خود باز کند.او با تشکیل کاروانهای کوهنوردی وکلاسهای ارشادی در بالای کوه درکنار سرهنگ حاتمی مبارزات خودرا با حکومت شاه آغاز کرد.
او درحجره حاج آقا سلطانی دربازارتهران به عنوان حسابدارودرواقع مسئول همه کارهای ایشان شد، تا جائی که قای سلطانی دوباب مغازهایش را درخیابان جمهوری به اسم رضا کرد. رضا بعد از پیروزی انقلاب آنها رابه ایشان برگرداند. رضا قائمی در بازار با شهید اسدالله لاجوردی آشنا شد و مبارزات سیاسی آشکار خود را برعلیه حکومت شاه آغاز کرد. اواعلامیه های امام (ره) را به وسیله بارنامه های شهرستانها به تمام نقاط کشور ارسال می کرد.او ضمن آشنائی با شهید داود کریمی وشهید محمدمنتظری وشرکت درجلسات مردمی وبیان ظلم ها،ضربه ی تکان دهنده ای به نظام ستمشاهی وارد کرد.
اوبا سفارشهای شهید مصطفی چمران ،جهت دوره های جنگ چریکی و شهری را درلبنان گذراند و وارد مبارزات مسلحانه شد. در سال ۱۳۵۲ ساواک قصد بازرسی از منزل او را می کند. خانواده وبرادرشان به طور اتفاقی ازموضوع مطلع وشروع به جمع آوری اعلامیه های ضد اسرائیل وشاه خائن،رساله های امام (ره) وعکس ها می کنند.

اخراج از دانشگاه

[ویرایش]

با بازرسی ساواک از منزل رضا چیزی پیدا نشد و با شکنجها هم نتوانستند اطلاعاتی ازرضا به دست آورند.سرانجام با اخراج ایشان ازدانشگاه موضوع خاتمه واز زندان آزاد شد.او تحت نظرساواک بود،مجبورشد از نازی آباد نقل مکان کند ومبازات وجلسات مهم را دربالای کوه ها و دوراز چشم ماموران ساواک انجام دهد.
انقلاب به پیروزی رسید.اودرلحظات ورود امام (ره)محافظت ایشان از فرودگاه تا بهشت زهرا(س) را به عهده گرفت وبه دستورامام (ره) محافظت از کل دستگاههای مالی تهران ازجمله وزارت اقتصاد ودارائی وکاخهای شاه خائن و پادگانهاو تحویل گرفتن سلاحها از دست مردم واسکان وتشکیل نیروهای مردمی برای حفاظت ازاموال بیت المال به ایشان محول شد.

ورود به سپاه

[ویرایش]

رضابا تشکیل کمیته مرکزی ۱۳ آبان نازی آباد با همکاری شهید سیدمحمدصنیع خانی ،به صورت جدی مبارزات خود علیه حزب توده ومنافقین را آغازکرد وتعدادی ازآنهارا به هلاکت رساند.
دستور تشکیل سپاه پاسداران ازسوی امام خمینی صادرشد.سپاه منطقه ۱۰تهران به فرماندهی سردارگمنام اسلام شهیدحاج داودکریمی وقائم مقامی حاج رضاقائمی شروع به کار کرد.

مسئول هماهنگی استان ها

[ویرایش]

درآبان۱۳۵۸به سمت هماهنگی استانها ومامور تشکیل سپاه دراستانهاوشهرها ازجمله ،کردستان ،مرکزی،چهارمحال وبختیاری شدند. مدتی بعد باتوجه به حساسیت منطقه فرمانده سپاه قروه وهماهنگ کننده عملیات سپاه در کرمانشاه ومنطقه غرب کشور شدند. درآذر۱۳۵۹ با تشکیل شورای فرماندهی سپاه به عضویت این شورا درآمدند.
بعد ازآن به عنوان هماهنگ کننده نهادهای کشوری و سپاه شدند که حکم این مسئولیت را شهیدان مرتضی رضائی و یوسف کلاهدوز به ایشان ابلاغ شد.
مدتی بعد طی حکمی ازطرف شهید داودکریمی به عنوان فرمانده واحد حفاظت از شخصیت ها که حفاظت ازبیت امام (ره)،ریاست جمهوری؛ مجلس شورای اسلامی و... را به عهده داشت،منصوب شد.

مسئول تدارکات جنگ

[ویرایش]

در بهمن۱۳۶۱ دروزارت سپاه درسردارشهید سیدمحمدصنیع خانی،مسئولیت تدارکات جنگ ازجمله ساماندهی نیروها،خرید سلاح وادوات جنگی وخودروئی وقایقهای تندرو را به عهده گرفت.
او و سیدمحمدصنیع خانی مسئول حمل مخفیانه ۳۰۰۰ قایق به جبهه های جنوب بودند که با موفقیت این کار انجام شد. درعملیات بدر وخیبر مجروح شیمائی شد .باشرکت درعملیات کربلای ۵ برای بار دوم مجروح شیمایی شد. بعد از عملیات مرصاد به عنوان فرمانده پشتیبانی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) شد.در آذر۱۳۶۸به عنوان فرمانده قرارگاه پشتیبانی نیروی زمینی سپاه منصوب شد.

شهادت

[ویرایش]

مدتی بعد رضا به دلیل مجروحیت های ناشی از گازهای شیمیایی دشمن، در بیمارستان بقیه الله بستری وبه شهادت رسید.



وصیتنامه

[ویرایش]

بسم رب الشهداء والصديقين
وصيت نامه

بسم رب الشهداء والصديقين
اوصیکُم بِتَقْوَی اللّه‌ وَ نَظمِ اَمْرِکُم
[۱] تبیان    

به هر حال هر انساني در طول زندگي خود ، با پيچ وخم هاي مختلفي روبرو مي شود، كه هريك از آنها براي خود داراي علت وانگيزه است ، اما مسائلي از نظر ذاتي در انسان وجود دارد كه قادر نيست همه حقايق وواقعيتهاي آن موضوع را بشناسد. انسان با دو ابزار مهم زندگي مي كند: يكي عوامل مادي که در وجود او هست وديگری عوامل معنوي، براي شناخت اين دو مسئله يك توضيح كلي لازم است كه آن اين است كه عوامل مادي در واقع يك موضوع بسيط يا مركب نيست ، يعني اينكه هر يك از عوامل مادي ، خود به تنهايي هم تاثير پذير هستند ومؤثر هستند، در عين حالي كه داراي چنين استدلالي هستند وابستگي شديدي به عوامل خارجي دارند ، پس ديدگاه ديگر اين است كه همه مباني ارتباطي در عالم هستي بصورت يك جسم كلي وابسته، در يك حركت كلي وغير ارادي ادامه حيات مي دهند ، در همين مجموعه وابسته، عناصر موجود در آن از يك اتم تا كهكشانها وكرات وآسمانها همه خود داراي استقلال ذاتي، در يك سير وابستگي به جريان كلي هستند ، اين نوع پديده خود يك مبناي فلسفي دارد.

مکانیزم فیزیکی خلقت

[ویرایش]

استدلال و اثبات اين نظريه علمي آنقدر ساده است كه هردرس نخوانده اي مي تواند به آن پي ببرد واين موضوع درواقع مكانيزم فيزيكي خلقت رابراي ما روشن مي كند واساس خلقت در اين جريان متجلي است. مطلب دوم كه طرح كردم موضوع مباني معنوي در عناصر مادي است ،از اين زاويه بايد گفت كه تمام جريان چرخشي خلقت ،از يك روح واحدي تبعيت مي كند ، كه اين روح از كوچكترين عناصر موجود درعالم هستي ، تا بزرگترين آنها وجود دارد ( اي پيغمبر از تو، در مورد روح سؤال مي كنند، بگو :اين امر پروردگار است) البته اين كلام قرآن هم مي تواند ، روحي كه به انسان دميده شده را شامل شود وهم مي تواندروح حاكم بر جهان هستي را در بر گيرد ، به عنوان مثال: ما وقتي كه يك دانه را در زمين مي كاريم ودر يك شرايط تعيين شده قرار مي دهيم اين دانه انرژي را توليد مي كند كه هم رشد دارد هم توسعه دارد وهم تغيير دارد، وقتي كه شما اناري را از درخت كنده وآن را دو نيم كنيد با تفكري در اولين نگاه به چند اصل مي رسيد ، اولين اصل اندازه است ، مي بينيد تناسب اندازه دانه انار در قالب دومين موضوع شكل فيزيكي دانه هاي انار كه مكمل اندازه شده است ، سوم طرز چيده شدن وبه هم پيوستن دانه ها است ، چهارم تقسيم بندي داخلي ، توسط پرده هاي درون انار كه لايه هاي بسيار نازكي هستند، پنجم پوست انار، كه شكل كلي بيروني وداخلي باهم تفاوت دارد، شكل بيروني از نوعي مسئوليت كلي برخوردار است وشكل دروني از نوعي ديگر، اين انار در طول مدت زمانيكه در اين قالب وجود دارد، با همه وجود از خود دفاع مي كند.

روح کلی

[ویرایش]

مطلب ديگر شكل ايروديناميك انار است كه مسئوليت وخاصيت خود را دارد، ششم محل اتصال انار به درخت ، كه مي بينيم به گونه اي طراحي شده كه در زمان كندن هيچگونه صدمه اي به خود درخت يا ميوه آن نمي زند وآخرين قسمت سر انار وگلبرگ هاي آن است ، كه باز علاوه بر زيبايي كه بوجود آورده، مسئوليت عظيم حراست از داخل پوسته را نيز براي ادامه حيات اين موجود زنده به عهده گرفته است . سخن ما در اينجاست كه اين مجموعه، علاوه بر استقلال اجزا، از يك روح كلي تبعيت مي كند ، ما منكر آفتها نيستيم، خود وجود آفتها نيز فلسفه خاص خود را دارد، غرض از اين مثال اين است كه شما در همه جريان آفرينش اين چنين مواردي را بوضوح شناخته ولمس مي كنيد ، پس نتيجه مي گيريم كه در عالم هستي، همه داراي حيات هستند ،هم حيات جسماني وهم حيات روحاني ، اين موضوع اگر شناخته شود ما رابراي گفتار آينده، در مسير صحيحي قرار مي دهد. باز ميگرديم به انسان، انسان در روي زمين و در عالم خلقت با پديده اي غير از اين دوپديده روبروست ، انسان را اينگونه تعريف مي كنيم:انسان موجودي است ((جسماني، روحاني ومسئول)) يعني اينكه شايد هم آنچه كه در عالم هستي وجود دارد مي تواند نقش اساسي در بالا بردن مسئوليتهاي انساني عهده دارشده وانسان با استفاده از اين ابزار مي تواند در انجام مسئوليتهاي خود كوشا باشد.پس ما با پديده جديدي در جريان خلقت بنام انسان روبرو شديم كه اين پديده در واقع علاوه بر داشتن صفات مادي ومعنوي ذكر شده ، در گذشته با وضعيت جديد ونويني روبرو است ، قبل از شروع بحث جديد ، علت وفلسفه معجزات انبيا در اثبات آخرين مطلب ذكر شده است، مثلاً مي بينيم كه تسلط انسان در آزمايشات مختلف مورد ارزيابي دقيق عيني توسط انباء صورت گرفته است براي مثال ( اگر بخواهيم موضوع وفلسفه عمر يك انسان را تجزيه وتحليل كنيم ، قطعاً معادله دقيقي به ما نمي دهد، كه آيا يك انسان قادر است يك لحظه زندگي كند يا نهصد سال ، يعني انسان از اولين دمي كه باز مي كند ، به بازدم نرسيده تمام مي شود وانساني نهصد سال عمر مي كند وتلاشهاي چشمگير ودامنه داري را در برداشته است ، يعني نهصد سال عمر داشته ومسئوليت حفظ نسل آينده يك قوم را بعهده داشته ، يعني دائماً در تلاش وتلاطم بوده است.

ابراهیم(ع)وآتش

[ویرایش]

اگر بخواهيم در خاصيت اشياء صحبت كنيم ،مثلاً آتش ، طبيعت آتش ، سوزاننده است .اما حضرت ابراهيم(ع) را نمي سوزاند ،اين پديده نشان مي دهد كه قدرت وجودي همه موجودات عالم در يك محل واحدي بسته مي شود. حال مي خواهم مثال ديگري بزنم در سير تحول وتكامل انساني ، زماني كه جوامع بشري به چنان تضادي رسيده بودند كه نسل انسان در مسير تفرقه وانقراض قرار گرفته بود ونا اميدي بصورت واضح در چهره بشريت ظاهر شده بود ، در يك چنين شرايطي حضرت ابراهيم طرح امت واحده را مطرح نمود و وسايل اجراي آن را با ايجاد خانه اي مقدس انجام مي دهد.پس مي بينيم بشر داراي اين چنين قدرت عظيمي است ، كه در اوج تضاد مي تواند وحدت را طراحي كند. يا مسئله توسعه، ترقي، رشد ، وبه خدمت گرفتن ابزار هاي انساني براي كسب قدرت بيشتر، ورسيدن مقاصد فرعي در جامعه پديدار مي شود ومردم حول محور اين پديده سازمان پيدا مي كند ، مسيح ظهور مي كند وبا باورهاي دروني انسانها وواقعيتهاي جهان خلقت ، روح بازگشت به خويشتن را در آنها مي دمد وانسانها از يك تضاد اغراضي به يك واقعيت عيني روي مي آورند ومسيح سمبل رحمت وعطوفت وزيبايي مي شود.

ازخدا وبه سوی خدا

[ویرایش]

حال موضوع را از دريچه ديگر مورد بررسي قرار مي دهيم، مسئله استهلاك در عالم هستي، يك واقعيت عيني است ، اين استهلاك در سه محله متجلي مي شود، يكي استهلاك فردي، همه ما از آن خداييم وبه سوي او باز خواهيم گشت ، دوم استهلاك اجتماعي، يعني در يك چهار چوب وسيع تر اجتماعي استهلاك صورت مي پذيرد و سوم استهلاك عمومي، يعني روزي فرا مي رسد كه همه وضع موجود، بهم مي خورد ومستهلك مي شود. موضوع استهلاك مبحث پيچيده وشنيدني است ،اما مطلب بسيار ساده وقابل دركي است وآن اين است كه از نظر فردي بشردر يك مسير حركتي خودواطرا فيان خودرا مستهلك مي كند ،ضمن اينكه اين استهلاك به معني نابودي نيست، مي تواند از جنس مستهلك مواد عالي هم توليد كرد،براي مثال نفت يك ماده فسيل شده بي ارزش است، اما امروز حيات بشري را در اختيار خود گرفته است وبه عنوان تنها انرژي موجود هستي، كه تعيين راه وروش سيستم فرهنگ، قدرت، روابط اجتماعي وفردي وانجام بسيارموارد ديگر را به عنوان نقش تعيين كننده قرار گرفته، اين را گفتم كه مسائل روشنتر شود ، بازمي گرديم به مطلب اول، كه ما در يك مقطع زماني يك جامعه فسيل شده اي را بدست حضرت موسي (ع) داديم وقراربود اين امت با توجه به گذشته خود اصلاح شود وبه يك امت مفيد تبديل شود، اما مي بينيم كه كارنتيجه بخش نبوده وبعد از قرنها هم با همان نگرش اغراضي به زندگي خود ادامه مي دهند در هيچگاه روح، اصلاح طلبي را در خودنمي پذيرد (ملت يهود) پس بنابراين مي توانيم يك چنين نتيجه اي بگيريم، كه مسئله انسان به همه مسائل جهان يك فرق اصلي دارد وآن آزادي انتخاب است ومختار است كه انتخاب كند، چه بصورت فردي چه بصورت اجتماعي ، اما بايد گفت كه، خود همين قاعده هم ،از قاعده كلي تبعيت دايره وحدانيت خارج نبوده وسخت به آن محتاج است .اين گفتار ما را به اين باور مي رساند كه مثلث انسان (جسماني، روحاني، مسئول)در يك مبناي مشخص اين سه عنصر به انسان در انتخاب كمك مي كند.

انسان و انتخاب

[ویرایش]

حال تعريف انتخاب براي انسان بايد روشن شود، انسان داراي نياز، خواسته واهدافي است كه در چهارچوب يك بينش ونگرش مي خواهد به آن برسد، در واقع انسانها در سه محور اصلي زندگي حركت مي كنند ، آنهايي كه به آن سه موضوع گذشته رسيده اند ،انسانهايي كه مي خواهند برسند وانسانهايي كه آن سه موضوع برايشان اصل نيست، لذا براي رسيدن به آنها تلاش هم نمي كنند، يك تئوري كلي وجود دارد وآن اين است كه بشر مي خواهد در آرامش باشد ، نيازهاي خود را مرتفع نمايد، خواسته ها را از چهارچوب هدفها بدست آورد ، اما در طول تاريخ بشريت ، اين موضوع با تعاريف مختلفي معني شده است تعريف اول : انسان از راه مباني فطري به خواسته ها برسد.
تعريف دوم: انسان با استفاده از عناصر طبيعي ومادي به خواسته هاي خود برسدوتعريف سوم: انسانهايي كه با استفاده از هر دومسير مي خواهند به خواسته هايشان برسند، ولي با استبداد راي ، آنهايي كه خطر را پذيرفتند، در واقع الهيون هستند در وجود خود به يك باور رسيده اند وآن اين است كه، همه مدت تلاش يك انسان در روي زمين بستگي مستقيم به رضايت خدا دارد ولذا همه خواسته هاي خود را براي رسيدن به آرامش كامل در اطاعت خدا متجلي نموده اند، اين افراد اگرچه در طول تاريخ بشريت ، رنجها وسختيها ي فراواني كشيده اند، اما نسبت به دوگروه گذشته، تا پايان زندگي روح آرام ولطيف وقانعي داشته اند . قلم انبياء واولياء ومؤمنين و... يك چنين انسانهايي بوده اند، ويژكي اين گروه در اين بود كه اينها در ظاهر متفرق بودند ، ولي در ذات متفق، شما يك خداپرست واقعي را در شرق عالم همان گونه مي بينيد كه خداپرستي در غرب عالم است، اگر اورا تحت فشار قراردهيد هر دو در يك باور، فشار را تحمل مي كنند تا ذوب نشوند ،استقامت مي كنند. نمونه مثال آن اين است آنها هريك به تنهايي شمع را يافته اند وخود را مانند پروانه به دور آن شمع در تلاش مي بينند تا بسوزند ،اين پروانه زيبا ظريف ولطيف تا كاملاً نسوزد دست بردار نيست ، يعني همه خدا پرستان عالم در هر نقطه اي از عالم كه باشند يك چنين وضعي دارن، براي مثال اصحاب سيد الشهدا(ع) در روز عاشورا هريك از نقطه اي به ياري آن شمع شتافته بودند، از مليتهاي مختلف ،از اقوام مختلف ،از جنس مختلف ،از سن مختلف ، همه اين پروانه ها از كودك شش ماهه تا پيرمرد ۹۰ساله، با يك هدف از آرامش دنياي مادي به آرامش دنياي معنوي با قلبي سليم وبدون هيچ ترديد،حركت كردند وبه شهادت رسيدند، وشاهدان تاريخ موحدان جهان شدند.

وصیت به خانواده

[ویرایش]

اين قسمت را كه ذكر كردم ، تقديم مي كنم به مادرم وخواهرم وزينب وعباس، شما اگر چه ممكن است به عمق مطالب از گفتار تا فهم نرسيد .اما لازم ديدم مخصوصاً به مادرم عرض كنم ، كه رابطه بين من وشما ومشكلات سفري كه باهم داشتيم به اين دلايل بود كه عرض كردم اما گروه دوم : اين گروه سخت اعتقاد به مباني مادي واصالت به اصول طبيعت را دارند وفكر مي كنند ، اين عوامل در سعادت آنها نقش مؤثري خواهد داشت وبه آن خواسته هاي مورد نظر قبلي خواهند رسيد ،اما بايد دانست كه ماده وعناصر طبيعي اجزا هستند ومبناي كلي ندارند ،انسان اگر بخواهد بخواسته هاي قبلي كه گفته شد به اين طريق برسد ، بايد همه اين اجزا را بشناسد وروابط بين آنها را درك كند واصول حاكم بر هر يك را بررسي كند وبتواند بصورت كلي وواحد از آن استفاده نمايد. مادر باب خداشناسي عرض كرديم .اصحاب خداشناس خود را از اين اجزا خلاص كرده وبه يك واحد احدي متمسك شده اند، در واقع همه اين اجزا هم در اختيار اوقرار گرفته ، اما گروهي كه وحدت را نپذيرفته اند ،احد را نپذيرفته اند ، بايد نقش اورا بازي كنند خوب اگر در اين قسمت تعريفي از انسان بنمائيم كه او ناقص است ، براي كامل شدن جزء است براي كل شدن نادان است براي دانا شدن فقير است براي غني شدن ومواردي ديگر پس اين گروه براي رسيدن به اهداف خود به تعدد اشكال بر مي خورند ودامنه ووسعت نگرش آنها ،دريك تعدد لگاريتمي قرار مي گيرد كه از آن موضوع به صدها موضوع ديگر تبديل مي شود وبه سرعت رشد مي کند(مانند غده سرطاني بدخيم عمل مي کند) تا جايي که اصحاب اين تئوري وافراد اين نگرش وبينش با ميليونها مجهول براي رسيدن به يک معلوم روبرو مي شوند که آن معلوم خواسته هايی بود که در قبل مطرح شد، قرآن مجيد در اين خصوص تعبير زيبايي دارد ،افرادي که از ظلمت ها به نور مي رسند يعني در واقع ، همه عناصر را در عنصر مي بينند وخود را از پيچ وخم تعدد نجات مي دهند. گروهي که مد نظر است . بر عکس از نظر فطري وذاتي در نور واحد هستند ، اما به دليل عنصر، اختيار در وجودشان از وحدت به ظلمت کشيده مي شوند ، به اين معني که انسان با داشتن يک شمع مي تواند، مسير طولاني زندگي خود را طي کند وبه آرامش به ابديت برسد وانسانهايي با خاموش کردن آن شمع ، در تاريکي قرار مي گيرد، اين تاريکي بدان معنا است که ناگهان در مقابل خود، هزاران فرضيه را وهزاران مانع وهزاران خطر متجلي مي شود که بايد با اين که چشم دارد ، اما نمي تواند استفاده کند گوش دارد ، نمي تواند از آن استفاده کند دست دارد دستها عاجزند از کمک کردن به او پا دارن ،اما پاها قادر به انتخاب مسير وراه نيست اگر چه او انسان واحدي است اما تمام اجزا وجوارح بدن از او جدا شده است وبراي خود تصميم مي گيرد چه کند در اين مواقع انسان حالت عدم تعادل وعدم شناخت صحيح وعدم تصميم گيري ويک موجي از موانع ، بسوي او حرکت ، که انسان امروزي بعد از قرنها ، بزرگترين تکنولوژي و ره يافته هاي طبيعي را بدست آورده اند ، امروز که نزديک قله آرامش مي خواند برسند، پشت سر خود را نگاه مي کنند ومي بينند .هر چه را در تاريکي ساخته بودند بايد آن را رها کنند وبراي ادامه راه تمام ابزاري را که بدست آورده بودند که به عنوان مسادره ، در راه رسيدن به هدف استفاده مي کردند، که ايشان مانع بسيار بزرگي شده است ، که اين مانع آن تفکر را نه مي تواند به جلو ببرد ونه مي تواند به عقب برگرداند.

سردرگمی انسان و...

[ویرایش]

اين انسان در يک سر درگمي بزرگ قرار گرفته، حال مثال مي زنيم،
مثال اول : از نظر تفکر ونگرش ، انسانهايي که در مکاتب گوناگون امروزي زندگي مي کنند : مکاتب مادي در واقع از قرن هفدهم آغاز شده بود وهمه آنها معتقد بودند که تئوري فکري آنها کامل شده وتلاش آنها به ثمر رسيده، يعني تمدن امروزي، که حاصل تلاش چهار قرن بشر بوده است ، امروز در يک بن بستي قرار گرفته که نه مي تواند از آن دست بردارد ورهايش کندونه مي تواند به آن اعتقاد داشته باشد که ابزار مطمئن است در رسيدن به هدف تئوري زيباي امانيزم واگزانسيستياليزم که در واقع بجاي خدا انسان را موثر در امور قرارداد ، از اين تفکر دو ، نگرش بزرگ متولد شد، که يکي راکمنيسم ناميدند وديگري را کاپيتاليزم بزرگان اين دو مکتب اولين مبناي اجرايي خود را، در استبداد کامل تا رسيدن به هدف قرار داد ، ودومين آزادي کامل انسان را تا رسيدن به هدف قرارداد .امروزاولي فروپاچيد واقرارکرد که بيراهه رفته است ودر اين راستا تمام يافته هاي خود رااز دست داد وسالها از نقطه شروع برسد وتازه انتخاب راه نمايد ، که از ديدگاه سياسي، يک امرمحال است ، البته بايد بدانيد که بزرگترين قدرت نظامي ونظم اجتماعي وروابط سازماني در اين جمع حاکميت مطلق داشت واز نظر تکنولوژي به بالاترين سطح لازم رسيده بود.
از اين قسمت به خوبي متوجه مي شويم که نه تنها تمام تلاش خودوکوشش درراه رسين به اهداف از پيش تعيين شده، يعني کومون اوليهيا سعادت مطلق نرسيدند، بلکه همه آن ابزار ،امروز موانع حيات ظاهري آنها شده اند وبا يک نگاه آشنا، متوجه شديم که اينها به سرعت دارند بطرف ارتجايا گذشته اوليه خود حرکت مي کنند تا از آنجا، شروع به حرکت نوين نمايند اما به خوبي معلوم است که رنگ وبوي گذشته ، به هيچ وجه از چهره آنها زدوده نشده است ونتوانسته اند به واقعيتهاي آينده وهدفهاي خود فکر کنند چون ظلالتي که براي خود ايجاد نموده اند که اجازه چنين برداشت منطقي را به آنها نمي دهد در جهان امروز، کشورهاي زيادي گرفتار يک چنين وضعيت فکري وايدئولوژي است.

دین،راه یا افیون

[ویرایش]

اگر امروز صداي فرياد استالين را به گوش بشنويم که دين را، افيون اجتماع وتنها مانع سعادت بشري مي دانست وروابط علمي وتدوين شده از طرف مارس وهم فکرانش امروز به عقب برگردد فريادهاي آن به اصطلاح روشن فکران درمراکز آکادميک دانشگاه آنروز ، دنيا را با گوش عقل ومنطق بشنويم، خواهيم فهميد که تلخي آن سخنان انروز، به اين دليل پذيرفته شد، که عسل با حلاوت ومعجون دين که استبداد کليسا، سلطه يهود وضعف اسلام در داخل آن عسل فطرت وارد شد وآن رابه صورت زهري در آورد که واقعاً کشنده بود. جامعه آن روز بشر تلخي تئوريهاي اين عناصر رابه زهر کشنده ترجيح دادند و زير بار آن رفته اند که حاصل اين تلاش بشريت بدون تمسک به مبدا وچشمه ذلال احديت به اينجا رسيد ، اين موضوعات گفته شده زياد پيچيده نيستند. در زندگي روزمره خود نيز داريم ، آمال وآرزوها وخواسته ها در يک خانواده کوچک انسان را به همان بن بستي مي کشاند که بشريت امروز را کشانده است من اين شعر را از باب اقتصادي نمي گويم از ديدگاه فلسفي مطرح مي کنم .
چودخلت نيست خرج آهسته تر کن که مي خوانند ملاحان سرودي
اگر باران به کوهستان نبارد به روزي دجله گردد خشکسالي
يعني اگر امکاناتي مي خواهي ونيرويي نياز داري آن امکانات ونيرو نياز ، بايد متناسب با ميزان وابستگي به خدا باشد ، تا تورا از مشکلات وموانع نجات دهد، به تعبير ديگر چشم، گوش، دست وپا وبيني انسان را در هفت کوچه ،خواسته ها را گم مي کند وانسان به مقصد نمي رسد ، يعني ابزار موجودي که خداوند در اختيار ماگذاشته ، همانطوري که مبناي سعادت است مي تواند راه گشاي بدبختي هاي اينده بشود ، اگر انسان سوار ماشين شد وبه اين فکر نکرد، در حال حرکت او ، به يک گذشته وبه يک آينده متعلق است ، يعني اصالتها وشرافتها وفداکاريها وآبروي گذشته وسعادت ونيک بختي ايمان در آينده به پدال گاز ماشين بستگي دارد.

آرامش درچیست؟

[ویرایش]

وتوجه به ترمز وسرعت ، لازمه حيات است. هيچ وقت با انجام يک تصادف هر چند کوچک گذشته خود را تباه وآينده خود را نفرت انگيز نمي کند. پس مسئله شناخت واستفاده صحيح از ابزار با اصل اعتقادات انساني والهي يک معجون زيبايي خواهد شد، که حتي يک انسان يا يک خانواده در سخت ترين شرايط آرامترين زندگي را خواهند داشت، چه انسانهايي که ميليونها انسان زير دست آنها مديريت مي شوند وهمه نوع امکانات مادي در اختيار دارند، اما به هيچ وجه آرامش دروني ندارند، وچه خانواده هايي که نان خشکي را در سفره خود با دست رنج خود وغرق در اعتقادات خود با لبخند وآرامش ، وبدون هيچ ترس و واهمه اي مي خورند، از آن نان خشک لذت مي برند که آن کساني که سفره هاي بلند با غذاهاي متنوع ورنگارنگ پهن مي کنند ، ودر کنارش مي نشينند ودر آخر همه موادي که وارد بدن خود کرده اند، بجاي انرژي سم توليد مي کند .وقتي مي گوييم که مولا علي (ع) با نان جوين روزها وشبها روزه مي گرفت وبا آن وبه تعبيري يک خورشت افطاري مي کرد وهيچ نگراني نداشت وهمان غذاي کم بالاترين انرژي لازم را به علي (ع) مي داد ومولا علي (ع) به بهترين وجهي از آن انرژي استفاده مي کرد ودر کنارش معاويه، بزرگترين سفره را پهن مي نمود. به گفته همه مورخين هميشه گرسنه از سر آن سفره ها بلند مي شد واتفاقاً از سر هر سفره اي که بلند مي شد خشم واضطزاب ونگراني در وجودش آشکار بود وانرژي توليد شده از آن غذاهاي رنگين براي او جز زهري نبود.

پرهیز از افراط و تفریط

[ویرایش]

واقعيتهارا بايد قبول کرد، حقايق را بايد پذيرفت ، حد اعتدال را بايد شناخت ودر آن مسير حرکت کرد .انسان موجودي اجتماعي است روابط فردي واجتماعي وفکري انسان بايد داراي چارچوب باشد واز آن چارچوب خارج نشود بزرگترين مشکل ، افراط وتفريط در اين موضع است که او را به خطاهاي بزرگ وگناهان کبيره واشتباههاي جبران ناپذير مي کشاند اين قسمت در واقع نياز به يک معيار اصلي داردوآن اين است که انسان واقعاً بداندکه از او بيش از توانش نمي خواهند و او حق ندارد بيش از توانش انرژي صرف نمايد ، که اگر چنين کندآن انرژي خنثي خواهد بود، فرقي نمي کند بدست آوردن امکاني که ديگري دارد تلقين کردن به خود ،که مثل فلاني هستيم يا نيستيم يا باورهاي غلط ، که من بالاتر هستم او پايين تر، يا او بالاتر، من پايين تر ويا ديدن هر چيزي که منجر به خواسته شود و در نهايت به اين باور برسد که آن چيزي را بدست آورده، اين مصاديق ومصاديق ديگر، مانند اين شروع قبول ذلت، خفت، خواري وبدبختي است وبراي دفع اين امراض بشر به يک عنصر اصلي نياز دارد، آن عنصر عزت نفس است ، يعني آن که هر چيزي در عالم وجود دارد تلاش مي کند که عزت را از او بگيرد ، در واقع انسان در راه تکامل وسير الي الله به عزت نفس نياز دارد وبايد آن را بشناسد و به دست آورد وحفظ کند يک موجود در اين عالم هستي به دنبال همه انسانها مي دود که اين عنصر را از او بگيرد ومي دود که بگويد نفس تو نفس مطمئنه نيست و تو داراي عزت نفساني نيستي وابزار او در اين ماموريت همه ظواهر عالم هستي است از آرايش ظاهري خود يا انتخاب يک نوع لباس يا اصرار معاشرت با فرد يا اشخاص خاص تا رسيد ن به تکنولوژي فضايي او ، که نامش شيطان است همه اين سلسله زنجير وار را با اين ابزار فريب مي دهد وذات فکري وعزت نفس وبازگشت به سوي خدارا از او دور مي کند وصفات اين گونه انسان عدم آرامش دروني يعني همه از يک انسان ،از يک خانواده وقوم تمدن (قلب) اگر نشان آرامش وسکون را در آن ديدي باور کنيد که سيد علي را دارند واگر هيجان تندروي ناباوري وعصيان وعصبانيت را در آنها ديديد ، بي درنگ بدانيد که آنها اسير شيطان شده اند وشيطان تمدن عظيم ، اتحاد جماهير شوروي را از يک کودتاي اکتبر تا قرن بيستم فريب داد ، ودر طول اين مدت حتي اينها نتوانستند فکر کنند که آيا در اجتماع هستند يا نيستند ،آيا خطا مي کنند يا نمي کنند.منظور من از اين مثال اين بود که : حتي يک انسان هم باچنين ديدگاهي اگر از آن معيار خارج شود، يعني عزت نفس ،تا پايان رسوايي کشيده مي شود وبه هيچ وجه نمي توان به واقعيت پي برد ودر منجلاب فساد وطغيان وعصيان کشيده مي شده، وبه جهنمي سوق داده مي شود که پايانش نامعلوم است.

وصیت به همسر

[ویرایش]

فلسفه شناخت دين ومذهب ومباني باورهاي انساني، مرورگر اين نکاتي بود که به عرض رسيد ،در واقع اين کشکول عطار مي تواند ، شمع کوچکي باشد که مارا از پيچ وخم هاي کوچه هاي نيشابور به بهشت برين هدايت کند.
هم يک عنصر با يک انسان ،وهم يک اجتماع معيار فرقي نمي کند ،مهم انتخاب است.
تقديم به همسر زحمت کش ودلسوز وپسرم علي ،اما حاصل تمام تلاشهاي بشريت در آخرين تئوري هاي تدوين شده با نگرش ليبراليزم، که به خيال خود باب جديد سعادت را در راستاي اهداف از پيش تعيين شده گذشته، باز کرده اند ،اما به خوبي متوجه مي شديم که اين وضعيت ،يعني تقسيم بندي جديد، به اين معنا که انسان ، از ديدگاه ايدئولوژي ، آزادي مطلق دارد. وليکن از ديدگاه سياسي واجتماعي ، متعلق به استبداد عناصر سياسي است ، يعني انسان به دونيم تقسيم مي شود که با اين مثال ، برايتان مشخص مي کنم، انسان را از وسط به دو نيم کردند ، به يک قسمت از انسان گفته اند: تو آزادي براي انجام خواسته هاي فکري خود، وبه قسمت دوم ، جسم او رابه اين باور رساندند که تو تابع ومطيع خواسته هاي تعيين شده از طرف عناصر حاکم هستي، امروز بشر غربي به اين تناقض رسيده است مي خواهد، با پاي چپ خود ، دست چپ خود ، چشم چپ خود، چشم چپ خود وگوش چپ خود ابزاري را بردارد واين منطبق با تئوري اول است .در همين زمان پاي راست او،دست راست او ، چشم راست او وگوش راست او مي گويد : اين امکان متعلق به تو نيست، يعني انسان رادر يک تضاد مطلق قرار دادند. اين مسئله باعث شده است تا تئوريسين هاي طراح اين سيستم ، دچار يک سر درگمي قرار بگيرند وبه هيچ وجه نتوانند پاسخي منطقي به واقعيت انساني بدهد .امروز تمام پايه ها واصولي که يک انسان متفکر غربي را روي پاي خود نگه داشته بود اين بود که، با استفاده از همه عوامل طبيعي وتجارب ، بدون ثروتهاي ملي جهان سوم وفقير ، يک سناريوي هزار رنگ را براي مردم خود تدوين کنند. همين تنوع وهمين گستردگي ، از مباني فکري سياستهاي چند گانه ، اقتصاد متزلزل ، تصميمات غير منطقي وخلاصه عدم تمرکز فکري ، در جامعه غربي موجب شده است که دائماً دست به رفرمهاي جديد اجتماعي بزنند واين رفرمها آنچنان متعدد وبررسي نشده وعجولانه است که باعث شده تمام کساني که از وجود آن رزق وبرقهاي ترسيم شده وحشت داشتند، بدانند که طبلي تو خالي است.

شناخت امام (ره)

[ویرایش]

اولين کسي که در قرن حاضر اين موضوع رابه بهترين وجه شناخت وآن را خوب شناساند، حضرت امام (ره) بود، پس ما بايد بدانيم ،که آخرين وضعيت جهان در چه سير تکاملي قرار دارد، از يک سو بردگان قرن شانزدهم ،که امروز در قالب کشورهاي مستقل مطرح مي شوند در کوچه بازار، گرسنگي ونداشتن وفقر واختلاف وجنگ وانحطاط غرق شده اند ،آنها نه مي توانند خود را اداره کنند بلکه سخت خود را نيازمند ارباب دانسته ، وبا تمسک به آنها سعي دارن از بحران نجات يابند.
اما غافل از آنکه ،اربابان سالها است که تمام قدرتهاي مورد نياز را از دست داده اند وهمه اهرمهاي فشار وابزارهاي توسعه وسياستهاي کنترلي را از دست داده اند واگر بخواهند به نوکران قبلي خود کمک کنند، جامعه خود را به نابودي وتباهي مي کشانند ،پس بنابراين دومين تمدن هم که تمدن غرب مي باشد، در حال انحطاط ونابودي است. در اينجا لازم است دلايل خود را براي اثبات اين مدعا مطرح کنيم ،آمريکا با طرح جنگ ستارگان، تئوري جديدي را براي سلطه مطرح کرد. ديري نگذشت که متوجه شد ،اصل طرح ابزار نابودي خود است ، بنابراين مسئله نابودي سلاحهاي جمعي را با کشورهاي بزرگ جهان مطرح نموده، علاوه بر اينکه حاضر نشد به موضوع ادامه طرح جنگ ستارگان را مطرح کند ، حاضر نشد ضرابخانه هاي اتمي را که با استفاده از آنها سالها کشورهاي ديگر را به سلطه کشيده بود، با دست خود نابود کند، اين عمل در واقع ،از دست دادن ابزارهاي سلطه وفشارهاي غرب وآمريکا بر کشورهاي ديگر بود.در واقع آمريکا نه تنها سقوط کرد ، بلکه همه اهرمهاي قدرت خود را نيز از دست داد ومانند يک حيوان وحشي ، که زنجيرهاي خود را پاره کرده باشد عمل مي کند ، اين موضوع براي آيندگان بسيار حائز اهميت است که بدانيم ، آخرين وضعيت آمريکا چيست.

دهکده یا امپراطوری

[ویرایش]

امروز بزرگترين امپراطور (متمدن) جهان،با طرح دو تئوري مي خواهد خود را از نابودي زود رس نجات دهد. اولين موضوع، دهکده جهاني است ، يعني آمريکا آنقدر قدرتمند شده است که مي تواند تمام کره زمين را مانند يک دهکده اداره نمايد و در سايه اين قدرت، نظم جديدي را اعمال نمايد،اين تئوري در ظاهر بسيار فريبنده است،اما راز مهمي در آن نهفته است که اگر به آن راز پي ببريم مي توانيم ميزان ظلمت تمدن غرب را بفهميم، آن راز اين است که لفظ دهکده چند خاصيت عمومي دارد:
۱- نياز متقابل
۲- ارتباط متقابل
۳- همبستگي همگاني
۴- به هم پيوستن همه عناصر
۵- - آگاهي همه عناصراز همه جريانات
۶- آشکار بودن همه اعمال براي همه عناصر،
در نتيجه در يک دهکده حرکت مخفي، فريب کارانه ويا انجام تخلف بسيار سريع آشکار مي گردد ويک عنصر در آن دهکده به راحتي از همه موانع ترسيم شده کلي مطلع مي شود. پس لازم است اگر بخواهد، دهکده جهاني بوجود آيد ، تمام مباني تئوري که ترسيم شده تا به امروز ،از افلاطون تا انگرز واز انگرز تا کسينجرها از بين برود وروابط سالم ومنطقي مورد نياز دهکده ترسيم شود واجرا شود ،اين از مهالات تاريخ بشريت بوده است وهست وخواهد بود . بنابراين طرح نظم نوين جهاني آخرين فريبي بود که مطرح شد ودستاورد اين فريب ، تا به اينجا کشيده شد که در ابتدا، جمهوري اسلامي ايران، با آن مخالفت کرد وموفق شد ، وسپس کليد کشورهاي اروپايي با طرح هاي جديد ،بر مبناي همبستگي اروپا ويايک پارچه تمدن اروپا ويا جدا شدن از سياستهاي آمريکا ، در واقع مخالفت علني خود را با سلطه وانديشه هاي آمريکا اعلام کردند ودر کوتاه ترين مدت زمان ،حتي کشورهاي صد درصد وابسته، مثل ترکيه با اعلام مخالفت با سياستهاي آمريکا وحتي کشورهاي فقير آفريقايي ، سلطه را از دست آمريکا گرفته وآن را خلع سلاح کردند. امروز تمدن عظيم آمريکا ،حتي قادر نيست اختلاف بين اشغالگران قدس وسکنه فلسطين را حل کند. وبا کوچکترين وبا ارزشترين مهره ها در اين راستا به مذاکره مي نشيند (ياسر عرفات) حالا که وضعيت کل جهان را شناختيم بايد به اين واقعيت پي ببريم که اصل طرح دهکده جهاني واقعيت است ، اما اين واقعيت نياز به ابزار لازم ومفيد دارد، چه کسي مي خواهد گرداننده اين دهکده باشد؟ بي شک امام زمان (عج) منجي اين خواهد بود.

جمهوری اسلامی والزامات حکومت جهانی

[ویرایش]

اما اگر جمهوري اسلامي ايران تحت عنوان منتظران حضرت مهدي بخواهد ، کار را شروع کند بايد به اين مسائل توجه داشته باشد.
۱- عدم بکارگيري نگرشها وتفکرات تجربه شده در چند قرن اخير
۲- پاکسازي دروني
۳- منطبق نمودن اصول اسلام با واقعيتهاي موجود جوامع بشري
۴- شناخت نيازهاي واقعي بشر وطرح يک سيستم منطقي وقابل قبول بااستفاده از منابع اصيل اسلام
۵- طرح توسعه بايد بر مبناي اصول ارزشي اسلام پايگذاري شود.
توجه به ((ناس)) بايد از ديدگاه اسلام صورت گيرد وساير ايده ها کنار گذاشته شود.
مسئله ايمان به اين گونه بايد تدوين يابد ، که ايمان مردم به دولت ، ايمان مردم به قوه قضائيه ،ايمان مردم به قوه مقننه، ايمان مردم به عملکرد کليه عناصر اجرايي جامعه ، در واقع بايد مردم با اطلاع کافي وشناخت منطقي باور داشته باشند، که کليه حرکتها در جهت رسيدن به حکومت اسلامي جهت گيري شده است .بايد فرهنگ ما آداب ورسوم ما، عناصر علمي جامعه ما ، حوزه هاي مذهبي ما، جريانات اقتصادي ما ،همه وهم بسوي اجراي دقيق اصول اسلام باشد، ومردم در يک روح و در يک باور به اين حقايق پي ببرند، اين موضوع قطعاً در مورد توسعه نيز صدق مي کند، پس توجه به انسان سازي وبالا بردن سجاياي انساني واز بين بردن زمينه هاي مفاسد وانحطاط يک روح عظيم ملي راهدايت به سوي خدا نمائيم. اين موضوع لازم است ، در نسل جوان، با توجه بيشتري برنامه ريزي شود، پس نتيجه مي گيريم که رشد وتوسعه در سايه حفظ دقيق وکامل ارزشها مي تواند زمينه رهبري ما را بر جامعه انساني تضمين نمايد، از ترويج ايمان به يک نفر تا تدوين اصول اسلامي در يک کشور.

وصیت به فرزندان

[ویرایش]

فرزندانم من اين مسائل کلي را گفتم ،اما به شما نصيحت مي کنم که به چند موضوع توجه مخصوص نمائيد. ۱- اقامه نماز ۲- شناخت دين ۳- عدم ارتباط غير منطقي وبدون شناخت ۴- تلاش براي کسب رضاي خدا ۵- با استفاده از تلاشهاي مشخص وکمک هاي منطقي سير تکامل در زندگي را داشته باشيد.
فرزندانم حسين وفاطمه ، اگر با توجه به مطالب ذکر شده بخواهيد به سعادت رسيده و در زندگي هميشه موفق باشيد در خانه علي (ع) زندگي کنيد و از عاشورا درس بگيريد . اصل فلسفه وجودي خانه علي وقيام عاشورايي حسين(ع) (رمز موفقيت آينده بشريت است) .تقديم به پسرم حسين ودخترم فاطمه، مسائل مالي با مشورت برادرم محمد آقا قابل حل مي باشد. بدهي ها فراموش نشود وازهمه التماس دعا
من الله التوفيق
رضا قائمي


پانویس

[ویرایش]
 
۱. تبیان    







جعبه ابزار