رضاخوب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قبل از ورود به سپاه به سفارش پدرش مدت چهل شبانه روز به طور کامل خودسازی کرد و در این مدت فقط با پدرش ارتباط داشت...


تولد

[ویرایش]

در دوران شکل گیری انقلاب حضرت امام (ره) برعلیه حکومت شاه در سال ۱۳۴۲ رضا در طاقانک و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود.او یکی از هزاران سربازی بود که امام خمینی در جواب شاه عنوان کرده بود:سربازان من در گهواره ها هستند!
پدر رضا از مریدان امام زاده دومعصوم طاقانک و مدرس قرآن برای جوانان طاقانک بود.

تحصیلات

[ویرایش]

رضا خوب از همان ابتدای کودکی در کنار پدر گرانقدر و روحانیونی که برای تبلیغ به طاقانک می آمدند در محیط معنوی رشد کرد. سال ۱۳۴۷ وارد مدرسه شد و تا سال ۱۳۵۲ دوران ابتدایی و راهنمایی را به اتمام رساند. بعد از آن به دلیل مشکل اقتصادی خانواده قادر به ادامه تحصیل نشد.

کمک به خانواده

[ویرایش]

رضا خوب فرزند پنجم خانواده بود.او هیچ موقع از کار و فعالیت برای کمک مالی به خانواده دست نمی کشید. او هیچگاه مسافرت یا تفریح و حتی زیارت نمی رفت تا بتواندبا کار کردن کمک بیشتری به خانواده اش کند.

چله نشینی

[ویرایش]

دوستانش از او چنین می گویند: فردی ساکت، آرام و همیشه بود.مشغول خودسازی بود . با دیدن محرومان اشک از چشمانش جاری می شد. با تمام وجود در همه راهپیمایی های دوران مبارزات انقلاب در شهر کرد شرکت می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اجازه پدر و مادر علاقمند به ورود به سپاه شد. قبل از ورود به سپاه به سفارش پدرش مدت چهل شبانه روز به طور کامل خودسازی کرد و در این مدت فقط با پدرش ارتباط داشت.بعد از چهل شبانه روز به طور کامل خصوصیات اخلاقی و رفتاری او عوض شده بود به حدی که بعضی از دوستان نزدیک را به تعجب واداشت . او به هیچ عنوان غیبت نمی کرد. با همه مهربان تر شده بود. مواظب هر نوع حرکت خود بود و تغییرات عجیبی که برای پدرشان هم غیرقابل باور بود. از آن وقت تا هنگام شهادت نماز شبش ترک نشد.

ورودبه سپاه

[ویرایش]

در سال ۱۳۵۹ وارد سپاه شد.رضا به شدت مورد علاقه همه همکاران قرار گرفت و مدتی را در شهرکرد با عوامل سازمان منافقین درگیر بود. پس از آن مدت چند ماه به کوهرنگ رفت و در آن جا با سختی های آن زمان به مردم محروم کوهرنگ خدمت کرد.
با اینکه کوهرنگ تا طاقانک فاصله ای نداشت اما رضا هر چند ماه یک بار به مرخصی می آمد

حضوردرجبهه

[ویرایش]

در آذرماه سال ۱۳۶۰ قصدحضوردرجبهه کرد. با همه اقوام و دوستان دیدار کرد و به هر کدام به نوعی علاقه قلبی خود را نشان داد. رضا به اکثر رفقای خود گفته بود که دوست دارد به حدی به خدا نزدیک شود که پس از شهادت هیچ اثری از او به جا نماند.

شهادت

[ویرایش]

در عملیات فتح المبین در حالی که لباس سبز سپاه را پوشیده بود و مثل همیشه قرآن کوچکی برای زمزمه با معبودش همراه داشت، به طرف خط مقدم حرکت کرد و دیگر هیچ کس او را ندید و هیچ اثری هم از او به دست نیامد.

وصیت نامه

[ویرایش]

بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ
و اگر بمیرید یا کشته شوید ، به یقین به سوی خداوند گردآوری خواهید شد.
با درود وسلام بر مهدی موعود (عج) و نائب بر حقش خمینی کبیر و تمام رهروان راه الله ،وصیت نامه ام را شروع می کنم. در آغاز سخنی با برادران عزیز و خواهران گرامی هم وطن. البته بنده کوچکتر از آن هستم که چیزی به شما بیاموزم،آنچه می گویم تذکری بیش نیست و آن این است که پیوسته گوش به فرمان امام امت خمینی کبیر باشید و رهنمودهای پیامبر گونه آن پیرمرد آهنین را مو به مو اجرا کنید. همواره درتلاش ساختن خود و جامعه خود باشید.

فرد وجامعه

[ویرایش]

همانطور که امام عزیزمان می گویند خودتان را تزکیه کنید از وابستگی بیرونی و درونی وارسته باشید و متکی به الله باشید بنشینید. پیش خود فکر کنید که از کجا آمده ام و برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت. چه کسی شما را خواهد برد.حدیثی است از پیامبر(ص)یا معصومین(ع)که می فرمایند: موتوا قبل ان تموتوا; بمیرید پیش از آن که به مرگ طبیعی بمیرید.

فریاد رضا

[ویرایش]

بسازید خود را سپس بسازید جامعه خود را و پیوسته با منافقان و کافران در ستیز باشید و تا جان در بدن دارید از اسلام و انقلاب اسلامی خود که با خون هزاران شهید به ثمر رسیده دفاع کنید و پشتیبان ولایت فقیه باشید.
اگر مرا بکشند و قطعه قطعه ام بکنند و بسوزانند و به دریا بریزند باز هم فریاد می کشم الله اکبر خمینی رهبر. والسلام ۱۹/۱۲/۱۳۶۰ رضاخوب

پانویس

[ویرایش]
 
۱. آل عمران(۳)آیه۱۵۸    







جعبه ابزار