حسین خلعتبری مکرم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اینها را مىگویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمىشویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمىکند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمىکشد.
[ویرایش]
سال ۱۳۲۸ در روستای بصل کوه شهرستان رامسر و در خانواده خلعتبری مکرم پسری به دنیا آمد که نام او را حسین گذاشتند. قهرمانی که بعدها در بین بعثی ها به "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزای دشمن معروف شد. دشمن برای کشتن یا اسارتش جایزه تعیین کرده بود. مهارت او در خلبانی و شلیک موشک هوا به سطح ماوریک بود.
حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر سپری کرد و بعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در سال ۱۳۴۹ به خدمت مقدس سربازی رفت.
[ویرایش]
پس از گذراندن دوران سربازی، در سال ۱۳۵۱ به دلیل علاقه ای که به خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و بعد از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، برای گذراندن دوره پیشرفته به آمریکا رفت. حسین قبل از سفر به آمریکا به مادرش وکالت می دهد، حقوق ماهیانهاش را براى رفع مشکلات نیازمندان هزینه کند.
او دوره خود را در دانشگاه شپارد(Shepard) آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس (texas)منتقل شد.
[ویرایش]
استعداد خیره کننده او در یاد گیری و درپی آن هدایت هواپیما، باعث شده بود به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را تمامی اساتید به عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان آورند.
در همین حین حسین به خاطر مهارت خاصی که درخلبانی داشت، دوره شلیک موشک ماوریک که یک موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان انواع شناورها را هدف قرار داد، را با موفقیت طی کند. سرانجام دوره خلبانی حسین پایان می یابد و او با دریافت گواهینامه خلبانی در هواپیمای اف ۴ به ایران باز می گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستواندومی مشغول به خدمت می شود.
[ویرایش]
با شروع جنگ، حسین به دشمن می تازد. عملیات هوایی البرز، پاسخ کوبنده حسین و یارانش به بعثی هاست که در کم تر از دو ساعت بعد از حمله دشمن انجام می شود.
تعدادی از بهترین های نیروی هوایی از جمله شهیدان:
شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری مکرم، شهید سرلشکر خلبان
سید علیرضا یاسینی ، شهید سرلشکر خلبان
داوود اکردای ، شهید سرگرد خلبان
حسن طالب مهر و تعدادی دیگر از تیزپروزان نیروی هوایی، خالقان حماسه البرز هستند.
آنها با ویران سازی اهداف از پیش تعیین شده سالم به کشور بر می گردند.
[ویرایش]
در روز یکم مهر ماه سال ۱۳۵۹ عملیات گسترده ای از سوی نیروی هوایی با نام کمان ۹۹ آغاز می شود که طی آن ۲۰۰ فروند هواپیما به پرواز در می آیند و ۱۴۰ فروند از مرز عبور کرده و به دشمن حمله می کنند.
در این عملیات باز هم حسین نقش عمده ای دارد. او از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده یک دسته ۸ فروندی به خاک دشمن حمله می کند. مانورهای عالی از میان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسیار پایین او و تعدادی دیگر از خلبانان، باعث می شود خبرگزاری ها لب به تحسین از مهارت خلبانان ایرانی باز کنند.
دو روز بعد از این عملیات از سوی روزنامه کیهان با حسین مصاحبه شد و او این گونه گفت:
"خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدامی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالی است. ایشان در مورد نبرد با دشمن گفت: از چندی پیش هواپیماهای بعثی به خاک ما تجاوز می کردند و ما تنها به تعقیب آنها می پرداختیم ولی بعد از آن به ما ماموریت هایی داده شد که پایگاه های نظامی دشمن را بمباران کنیم و این پایگاه ها درست در قلب خاک دشمن قرار داشتند و ما ماموریت خود را با نهایت موفقیت بدون این که کوچک ترین ضربه ای به ما وارد شود، انجام دادیم.
[ویرایش]
پس از بمباران اهداف در خاک دشمن و در راه بازگشت کمک خلبان به حسین می گوید: مثل این که نوک مگسک این موشک ها کج است.
حسین می پرسد: چطور؟
کمک خلبان جواب می دهد: تا حالا ۲۸ موشک ضد هواپیما به طرف ما شلیک کرده اند ولی هیچ کدام به ما اصابت نکرده است!!
[ویرایش]
روز هفتم آذر ماه باید نیروی دریایی و هوایی ایران اسکله های البکر و الامیه را نابودکنند. روز عملیات فرا می رسد و حسین همراه تعدادی دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون شهید سرلشکر خلبان
عباس دوران و شهید سرلشکر خلبان سیدعلیرضا یاسینی در دل آسمان جای می گیرند. این جاست که حسین کاری می کند که تا مدت ها حتی بعد از شهادتش افسران نیروی هوایی و دریایی دشمن از شنیدن نام او لرزه به اندام شان می افتاد.
حسین با مانورهای دیدنی، خود را در بهترین موقعیت ها قرار می دهد و یکی پس از دیگری ناوچه های بعثی را غرق می کند.
شهید سرلشکر خلبان یاسینی در این خصوص این گونه نقل می کند:
در قسمتی از این عملیات چند فروند از ناوچه های اوزای دشمن از ترس شکارنشدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی در کنار کشتی های تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی انجام شده توسط خلبانان قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خورعبدالله جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که مشغول بررسی موضوع بودیم، خلبان کابین عقب من را متوجه ناوچه اوزای عراق کرد که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور درحال حرکت بود. به طرفش شیرجه می رفتم که ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی رساند. در همین حین شهید خلتعبری فریاد زد:
- رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم.
در جوابش گفتم:
- دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار می دهد.
حسین اطمینان داد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و آن را به قعر آب های خلیج فارس فرستاد. که به شوخی به او گفتم:
- حسین لقمه آماده مرا گرفتی. آماده باش تا برای هدف بعدی بریم.
همین طور ادامه دادیم. هدف بعدی ایستگاه راه آهن ام القصر بود که به همراه شهید خلتعبری آن جا را به تلی از آتش تبدیل نمودیم.
حسین به همراه دیگر خلبانان شرکت کننده در این عملیات توانستند ناوهای اوزا، ناوهای مین جمع کن، ناو نیروبر و چندین اژدر افکن به ارزش کلی ۲۴۰ میلیون دلار را هدف قرار دهند و نیروی دریایی دشمن را منهدم کنند. بعد از این عملیات به حسین لقب حسین ماوریک شکارچی ناوهای اوزا را دادند.
[ویرایش]
بر اساس گفته کارشناسان، حسین در استفاده از هواپیماى اف۴، انجام مانورها و عملیاتجنگی، انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت. او به قدری مهارت داشت که در هر شیرجه می توانست به چندین هدف حمله کند.
بعد از پایان این عملیات، با توجه تخصصی که حسین در شلیک موشک ماوریک از خود نشان داد، مدتى را در هوانیروز جهت آموزش خلبانان بالگرد جنگندهکبرى براى شلیک و کاربرد موشک ماوریک سپرى کرد.
[ویرایش]
در اواخر سال ۱۳۵۹ با توجه به این که دشمن تمامی هواپیماهای ذخیره خود را به دلیل سالم ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مجموعه پایگاه های الولید در نزدیکی مرز اردن انتقال داده بود، نیروی هوایی تصمیم می گیرد که این پایگاه ها را به هر طریق ممکن هدف قرار دهد. پس جمعی از بهترین ها انتخاب شدند که در بین آنها نام حسین نیز به چشم می خورد.
روز پانزدهم فروردین ماه سال ۱۳۶۰ تعداد ۸ فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه هوایی همدان به پرواز در آمدند و با چهار بار سوخت گیری هوایی و طی مسافتی بالغ بر ۱۰۰۰ کیلومتر از بین دره های مناطق مرزی عراق و ترکیه، پایگاه های الولید را بمباران کردند و همگی سالم برگشتند.
نقش حسین در این عملیات هم خیره کننده بود. در هنگام رسیدن به یکی از پایگاه ها، حسین خلعتبری ارتفاع را زیاد می کند و با شیرجه ای زیبا و مانورهای پی در پی تمامی بمب های خود را بر روی اهداف فرو می ریزد و افتخار دیگری برای خود و میهن عزیزمان خلق می کند.
[ویرایش]
حسین در یکی از خاطراتش می گوید:یادم نمی رود در دزفول بودم. زن لری بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت:
- بی غیرت تو خلبان مائی؟ بگیر!!
خواستم به او بگویم مادر! ما بی غیرت نیستیم ولی اسلام به ما اجازه چنین کارهائی را نمی دهد لکن دیدم زن خیلی عصبانی است.
وقتی وارد خاک دشمن شدم، ابتدای شهر یک مدرسه بود. با چشم خود دیدم مادری بچه اش را در زیر شکم گرفت و روی بچه خوابید. در همان لحظه به خود آمدم و بمب هایم را رها نکردم. وقتی رد شدم از شدت خشم چند فشنگ هوائی خالی کردم و به سمت گمرک صفوان پرواز کردم و کامیون های حامل مهمات را منهدم نمودم.
با این که بیش از هفتاد مرتبه به خاک دشمن حمله کرده ام، ولی قانع نیستم. من باید بجنگم و مرگ برای من افتخار است. در وصیت نامه ام هم ذکر کرده ام که در ولایت خودمان «شیرود» کوهی است که می گویند
میرزا کوچک خان در آن جا علیه روسیه می جنگیده است. اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آن چه از من باقی ماند حتی اگر ذره ای از گوشت بدنم باشد، در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرز و بوم باشد.
[ویرایش]
مدتی از جنگ گذشته بود که خلتعبری برای دفاع از حقوق ایران که درگیر جنگی ناخواسته شده بود، به عنوان نماینده ویژه ایران در دادگاه بین المللی لاهه حضور می یابد تا در برابر دولتمردان غربى و تعدادی از دولت های خود فروخته عربى، از حقوق کشور عزیزمان دفاع کند و در این امر خطیر با ابتکار عملى که در آن جا بروز داد، حقانیت ایران را در جنگ ثابت کرد.
با وجود این که مدت ماموریت او در دادگاه لاهه ۲ ماه بود، به همه وعدهها و وسوسههاى سران کشورهاى آمریکا و انگلیس پشت پا زد و ادامه امور را به کاردار ایران در سوئیس سپرد و پس از ۱۵ روز به کشور بازگشت و در پاسخ به این سوال که چرا تا پایان ماموریت در آن جا نمانده است، می گوید: نمی توانم شبها و روزها را در سوئیس با آرامش طى کنم درحالی که جنگندههاى دشمن آرامش را از هموطنانم گرفتهاند.
[ویرایش]
حسین در طول حضورش در دوران جنگ بیش از ۷۰ پرواز برون مرزى برفراز خاک دشمن انجام می دهد. البته این فقط پروازهای عمقی است و پروازهایی که او بر روی خلیج فارس انجام می داد، بسیار بیشتر از این تعداد می باشد.
با این که پزشکان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى در پى و فشارهایى که بر جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع کرده بودند اما حسین کسى نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجیح دهد و از این رو توصیه پزشکان و فرماندهان جنگىاش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذیرفت.
خلعتبری در یکی از مصاحبههاى خبرى این گونه می گوید: اینها را مىگویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمىشویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمىکند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمىکشد.
[ویرایش]
حسین در یکی از خاطراتش می گوید: یادم هست که در بوشهر به گردان تلفن زدند که یک پیرزن آمده و اصرار دارد خلبان ها را ببیند. وقتی به گردان آمد، چهار عدد تخم مرغ که کل موجودی او بود به همراه داشت و با لهجه بوشهری می گفت:
اینها را آورده ام که خلبان ها بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند.
پیرمرد روستایی دیگری تنها گوساله اش را آورده بود و در جلوی هواپیما سر برید. به قول یکی از نویسندگان، ملت ها را باید همیشه در جنگ شناخت و من در این جنگ واقعا ملت خودم را شناختم که چقدر فداکار و ایثارگرند.
اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.
[ویرایش]
تعطیلات نوروز سال ۱۳۶۴ در پیش است، ولی گویا حسین هوس سفری دیگر را در سر دارد. او در پایگاه می ماند و به زادگاهش نمی رود. در جواب دوستانش هم که می گویند چرا به دیدن خانواده نمی روی؟ می گوید:
در این شرایط بحرانی مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند. وجدانم اجازه نمی دهد که این مردم را تنها بگذارم.
روز یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۴، خلعتبری و ستوان محمد زاده به عنوان شیفت آماده پایگاه سوم شکاری همدان هستند. ناگهان صدای آژیر بلند می شود و در پایگاه اعلام حالت آماده باش می شود.
حسین به همراه کمک خود ستوان "عیسی محمدزاده عروس محله" یا یک فروند هواپیمای فانتوم دی با نام رمز سلیمان ۳۱ برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز در می آید. او در منطقه سقز با دو فروند میگ ۲۳ و یک فروند میگ ۲۵ بعثی درگیر می شود. سریعا به سمت یکی از هواپیما گردش کرده و به پرواز ادامه می دهد و در ارتفاع ۳۵۰۰۰ پایی یکی از میگ های ۲۳ را مورد هدف قرار می دهد. در همین حین از ایستگاه های رادر زمینی مرزی به اطلاع خلعتبری می رسانند که یک فروند میگ ۲۵ پی دی، در تعقیب آنها می باشد. در این نبرد که حتی تعقیب و گریز آن نابرابر می باشد، میگ ۲۵ اقدام به شلیک یک موشک r-۴۰ می کند موشک با فانتوم برخورد می کند. ستوان محمد زاده موفق می شود اجکت کند و به سختی از ناحیه دست راست آسیب می بیند و توسط نیروهای امداد و نجات نیروی هوایی نجات پیدا می کند. ولی سرلشکر خلبان حسین خلعتبری مکرم فرصت اجکت پیدا نمی کند و بدین شکل قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود و به معراج ابدی می رود.
بدن قطعه قطعه شده اش را همچون رهبر و مولایش حضرت حسین بن علی (ع) به عنوان سند افتخاری به این امت همیشه بیدار تقدیم می کند و پیکر مطهرش در میان اندوه انبوه کثیری از مردم منطقه که می گفتند تاکنون در منطقه سابقه نداشته تشییع شد و طبق وصیت خودش در قله میرزا کوچک خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می شود تا آن گونه که خود می خواست، روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی مان باشد.
از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است.
تلویزیون دشمن با اعلام این خبر با آب و تاب اعلام کرد که موفق شده یکی از بهترین خلبانان ایرانی را از بین ببرد.
[ویرایش]
در هنگام حیات و تا مدتی بعد از شهادت در مجلههاى جنگى آمریکا بارها حسین خلعتبری مکرم نابغه جنگى و خلبان توانمند درهدایت هواپیماى اف ۴، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملیاتى معرفی شد.
همچنین نام او به عنوان یکى از شاگردان موفق و ممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیرى علوم خلبانى اف ۴ طى دوران آموزشش در مصاحبهها و گفتگوهاى اساتید این دانشگاه برده شد است.
در سال ۲۰۰۶ یکى از مجلات جنگى آمریکا ویژهنامهاى در مورد مهارتهاى پروازى و ابتکار عملها و خلاقیتهاى حسین منتشر کرد.
[ویرایش]
... اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.