جاویدمحسنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مسئولیت یکی از کارخانه های تهران را با امکانات رفاهی کامل برایش پیسشنهاد کردند ،نپذیرفت . به خاطر کسب رضای الهی و خدمت به مردم محروم جامعه ،وارد جهاد سازندگی شد و بدون دریافت حقوق شب و روز در آبادانی روستاها تلاش می کرد.




تولد

[ویرایش]

جاویدمحسنی سال ۱۳۳۸ در اردبیل به دنیا آمد .محیط خانوادگی آنها در ماههای رمضان و محرم به وجود شخصیت های مذهبی مزین بود .مراسم مذهبی در رشد روحیه ظلم ستیزی و مبارز و ایمان جاوید نقش ارزنده ای داشت .از جمله این شخصیتها آیه الله مشکینی واستادقرائتی بودند .حضور در جلسات تفسیر استاد خوشنویس نیز که آن روزها در کتابخانه مسجد اعظم اردبیل برگزار می شد ،اثرات عمیقی در روح و جان جاوید داشت .

حالات رفتاری

[ویرایش]

علاقه به مسجد و عزاداری برای سید الشهدا(ع) از کودکی دلش را لبریز ساخت .آنچنان که با شور و شوقی تمام در مجالس مذهبی شرکت می کرد و همیشه در سنگر مساجد حضوری همه جانبه داشت .پس از اخذ دیپلم ، به عنوان جهاد گر در جهاد سازندگی مشغول خدمت شد .

حضوردرجبهه

[ویرایش]

پس از شروع جنگ او شرکت در جبهه را بر سازندگی در پشت جبهه ترجیح داد وبه ستاد جنگ های نامنظم که توسط شهید دکتر مصطفی چمران فرماندهی می شد،پیوست.اومسئول گروه امداد پزشکی ستاد جنگهای نامنظم بود. جاویددر تاریخ ۲۴/ ۸/ ۱۳۵۹ در منطقه سوسنگرد بر اثر اصابت گلوله دشمن به شهادت رسید .

آثارباقی مانده

[ویرایش]


...کم کم روحیه ام قوی شده است هول و هراسی ندارم دلم می خواهد از امدادگری منصرف شوم و همراه برادران بسیج و سپاه و ارتش بجنگم.


← عنایت خدا


۱۲ ظهر هفدهم آبان ماه به اهواز رسیدیم .عده ای از مردم در شهر همچنان از شرف و حیثیت خود دفاع می کردند .شب را با نگهبانی به سر بردم . هراس و وحشت خاصی احساس می کردم ؛تازه پی می بردم که چقدر ایمان ضعیفی داشتم ؛به هر حال چشم به عنایت خدا دوخته ام .
پس از استراحتی کوتاه ،صبح زود به طرف سوسنگرد به راه افتادیم .منظره عجیبی بود ؛ ماشین ها را با گل استتار کرده بودند .در قسمت عقب ماشین با استفاده از برانکارد دو تخت برای حمل مجروح درست کرده بودیم .سر پرست گروه پزشکی تهران هم با ما بود .همراه اکیپ خود به توپخانه ارتش در خط سر زدیم .این خاطره ها را در سنگر یکی از رزمندگان می نویسم .از اول صبح آتش خمسه خمسه های دشمن لحظه ای خاموش نشده است .ارتش ما نیز به نوبه خود مقابله می کند .
...کم کم روحیه ام قوی شده است هول و هراسی ندارم دلم می خواهد از امدادگری منصرف شوم و همراه برادران بسیج و سپاه و ارتش بجنگم .
بعد از ظهر امروز اتفاق جالبی افتاد ؛تعدای از بچه ها به دیدن ما آمده بودند از جمله :جعفر خراسانی و مرتضی حجازی بسیار خوشحال بودیم .بعد از آن به اتفاق رشید رضاییان به خط اول جبهه رفتیم .هوا خیلی گرم بود و از کمبود آب رنج می بردیم .
....حال شب شده است و هوا تاریک گشته لحظاتی پیش با دکتر تماس گرفتم .از نظر روحی بشاش هستم و قرار شده است که به خط اول بروم کم کم به خواسته خود می رسم .



خاطرات شفاهی خانواده وهمرزمان

[ویرایش]

در هیچ مقامی خود را بر تر از دیگران نمی دانست و همیشه همرنگ پایین ترین افراد اجتماع بود و به خاطر آنها از حق خود می گذاشت .در هیچ حالتی از درد مستمندان غافل نبود و از هر فرصتی برای کمک و دستیاری شان استفاده می کرد.


← مقام ملکوتی


گویی شکوه شهادت از همان کودکی در چشم خانه وجودش لانه کرده بود .تلالو ایمان به چهره بی ریایش فروغی جاودان بخشیده بود . دست ازل قلبی عطایش کرد که تا آخرین لحظه ،مامن ایمان و ایثار بود و از همان کودکی به خاطر اسلام می تپید .
او به خاطر اسلام تولد یافت ، به خاطر اسلام زیست و به خاطر اسلام در جبهه سوزان جنگ به خون خود غلطید .قبل از شهادتش در خواب مقام ملکوتی اش را در یافت .آنطور که روایت می کرد :سیدی در رویا قصری با شکوه نشانش داد در حالی که در طرفینش دو قصر سر بر آسمان بهشت می سایید .سید به جاوید گفت که یکی از آن قصر ها از آن سید الشهدا ،حسین (ع) و دیگری از آن نوجوان شهید ،علی اکبر (ع) ،است و آنکه در وسط می درخشد از آن توست .
چون از خواب بر خواست و تعبیر را جویا شد،گفتند که روزی شربت شهادت خواهد نوشید و این رویای ملکوتی بود که هر روز او را امیدواتر از پیش به تحمل مشکلات دعوت می کرد .
فطرت پاک شهید تحت تربیت پدری شکفته شد که یکی از عاشقان و خدمتگذاران ابا عبد الله الحسین (ع) و مکتب اسلام بود و با عشق مادری پرورش یافت که از اولاد امام و سیده ای مومن است .

← پیشتازمبارزه


در خفقان سیاسی طاغوت صدای رسای جاوید بود که در مساجد با قرائت مقاله هایی سکوت را می شکست . با راهپیمایی ها و پخش اعلامیه ها و نوارهای امام راحل رعب و وحشتی وصف ناپذیر در دل طاغوت بر می انگیخت .او با پخش نوارها و کتابهای مذهبی که از سوی طاغوت قدغن شده بود ،خدمتی ارزنده به انقلاب می کرد .
پس از دستگیری یکی از علمای قم که برای اشاعه فرهنگ انقلاب به اردبیل اعزام شده بود تظاهرات عظیمی در شهر بر پا شد .جاوید از ترتیب دهندگان این راهپیمایی بود و در همین حرکت بود که مراکز فساد شهر مورد حمله انقلابیون قرار گرفت .وی جزو اولین کسانی بود که به این مراکز حمله برد و شدیدا تحت تعقیب ماموران ساواک قرار گرفت .

← گلایه ی پدر


بعد از پیروزی انقلاب با وجودی که مسئولیت یکی از کارخانه های تهران را با امکانات رفاهی کامل برایش پیسشنهاد کردند ،نپذیرفت . به خاطر کسب رضای الهی و خدمت به مردم محروم جامعه ،وارد جهاد سازندگی شد و بدون دریافت حقوق شب و روز در آبادانی روستاهاتلاش می کرد.
در هیچ مقامی خود را بر تر از دیگران نمی دانست و همیشه همرنگ پایین ترین افراد اجتماع بود و به خاطر آنها از حق خود می گذاشت .در هیچ حالتی از درد مستمندان غافل نبود و از هر فرصتی برای کمک و دستیاری شان استفاده می کرد .تمام پس اندازهای خود را به فقرا می بخشید آنچنان که بعد از شهادتش چندین خانواده از کمک پنهانی شهید به خانواده اش اطلاع دادند .
به حفظ بیت المال توجهی خاصی داشت و در هیچ موقعیتی حاضر به استفاده نابجا از آن نبود و با کسانی که سوءاستفاده می کردند بر خورد بسیار قاطع و جدی داشت .
توجه به حفظ اموال عمومی در نظر شهید تا آنجا بود که روزی در حالی که سوار بر خودرو جهاد سازندگی بود با مشاهده پدرش که در انتظار ماشین در کنار خیابان ایستاده بود راهش را کج کرده ،از خیابان دیگری رفت و در جواب گلایه پدر اظهار داشت که استفاده غیر مشروع از بیت المال هیچگاه مجاز نیست و والدین نیز از این حکم مستثنا نیستند .

← مسئول کمیته پزشکی


در هنگام جنگ نیز در پشت جبهه به تدارکات می پرداخت و بعد از مدت کمی با شور و شوقی وصف ناپذیر عازم منطقه شد . او به عنوان مسئول کمیته پزشکی جهاد سازندگی به جبهه سوسنگرد رفت .حدود ۱۰ روز از حضورش در صحنه های نبرد می گذشت که شبی در محاصره دشمن قرار می گیرند و به درجه رفیع شهادت نایل می شوند.


← بنده صالح خدا


از جمله خصایص فردی شهید و دلاوری ایشان و توجه خاصشان به نماز و ارتباط قلبی با خدا بود .سجده هایش گاه آن چنان طولانی می شد که اطرافیان را شگفت زده می کرد .در هر کاری توکل به خدا داشت و تابع کامل و دنباله رو ولایت امر بود .
در هیچ مشکلی از خود تزلزل نشان نمی داد و تا آخرین لحظه با سختی ها مردانه رو به رو می شد .نظم و انضباط خاصی در امور و فعالیتهایش داشت و با وجود قاطعیت تمام در کارها و مشکلات ،در بر خورد با زیر دستان کاملا رئوف و مهربان بود .به خصوص با طبقه پایین اجتماع همدردی خاصی می کرد از هیچ کاری ابایی نداشت و گاهی چون کارگری ،گونیهای آرد جا بجا می کرد .


← دعاکنیدشهیدشوم


به خانواده های شهدا احترام خاصی می گذاشت و هر گاه که پیکر شهیدی تشییع می گشت در تمام مراحل حضور فعال داشت و از هیچ کمکی فرو گذار نبود .
می گفت :برادران دعا کنید شهید شوم تا آن که خداوند شوق شهادت را در قلب وی بی پاسخ نگذاشت و در میدانهای سوزان جهاد و مبارزه شربت شهادت را به وی ارزانی داشت .
خبر شهادت وی در عاشورای سال ۱۳۵۹ به پدرش ابلاغ شد . او در حالی که پیشاپیش دسته های عزاداران سالار شهیدان حرکت می کرد چنین گفت :من هم جوانم را قربانی امام حسین (ع) کردم و سپاس خدای را که خون او رابا خون ابا عبد الله (ع) در هم آمیخت .آن روز عزاداران علاوه بر سوگ سرور آزادگان و یارانش ،در غم از دست دادن جاوید نیز گریستند.







جعبه ابزار