بابا ساعی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شخصيت والاي ساعی در بين دوستان از جاذبه ي خاصي برخوردار بود. به طوري كه هميشه در موارد اختلاف، ايشان را بين خود حكم قرار مي دادند و همه حرف او را قبول مي كردند. او مايل بود كه دوستان در كنار هم باشند و آرزو داشت كه بچه ها هميشه بدون اختلاف در كنار هم باشند.
[ویرایش]
سال ۱۳۳۳ در يك خانواده ي زحمتكش قدم به عرصه ي هستي نهاد.مثل تمام مردم آن روز ایران دوران كودكي سختی را گذراند.کمبودها و مشکلات اقتصادی ناشی از حکومت شاه ظالم باعث شد او هم مثل دیگر کودکان ایران از تحصيل درمدرسه بازماند.
[ویرایش]
از آنجا كه روح وسيع و ذهن سيال او سرشار از استعداد بود و از طرفي زندگی خود را با تقوي توام نموده بود؛ لذا فقر كه براي اغلب انسانها منشاء لغزش و انحراف است ، براي بابا وسيله اي شد برای رسیدن به خدا. او توانست در جوار اين معضلات و مشكلات مادي ، به تحصيل علوم فقهي وقرآني بپردازد.
ساعی برای كسب معارف اسلامي و علمي از هر فرصتي سود می جست. تا اينكه توفيق يافت روح خود را با ارزش های اسلامی آشنا سازد.او بهترين مدرس قرآن شد و چون خود به آنچه می گفت،عمل می کرد، نفوذ كلامش زبانزد عام و خاص گرديد.
علي رغم نداشتن تحصيلات كلاسيك، از دانش بالايي برخوردار بودند. افراد با مدارک دانشگاهی از اطلاعات ايشان در علوم مختلف استفاده مي كردند.
مطالعه ي او بيش از اندازه بود. در محل كار خود كه كتاب مي فروخت، هميشه مشغول مطالعه بود و هرگاه كسي از او چيزي مي خواست يا سوالي مي كرد، صفحه ي مورد مطالعه را علامتگزاري مي كرد و بعد از پاسخ ، به مطالعه اش ادامه مي داد.
زمانيكه ایشان را در دادگاه رژيم سابق محاكمه مي كردند، رئيس دادگاه از مدرك تحصيليشان پرسيد. آقا بابا در جواب گفت: مدرك من زير ديپلم است. رئيس دادگاه از ايشان قبول نكرد و گفت تو دروغ مي گويي . تحصیلات تو بالاي ليسانس است !!
[ویرایش]
ساعی علاوه بر داشتن دکه و کار فرهنگی به دست فروشی و کارگری نیز اشتغال داشت.استعداد هاي طبيعي و خدا دادي او در ابتداي زندگيش برای غلبه بر مشکلات اقتصادی صرف شد.
او از طريق كارگري و دستفروشي، به سختي مي توانست هزينه ي خود و خانواده را تامين نمايد. ساعي با درآمد كم یک دكه ،علاوه بر هزینه خانواده اش، هزينه ي خانواده ي پدرش را نيز تامين مي كرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي نهاد هايي جهت بهبود بخشيدن به وضع مسكن و ساير نيازهاي ابتدايي تنگدستان تاسيس شد. واگذاري يك قطعه زمين را جهت احداث ساختمان، پيشنهاد نمودند و با كمال تعجب ديدند كه او نپذيرفت و قاطعانه پيشنهادشان را رد نمود و گفت من نيازي ندارم به مستحقين بدهيد.
كالاهاي اساسي منزل از قبيل فرش ، يخچال و غيره را نيز به قيمت نازلي به ایشان عرضه نمودند, باز نپذيرفت. گويا او تمام فضائلش را بعد از عقيده ي به توحيد، مديون فقر مي دانست كه هرگز تا زنده بود، اجازه نداد در زندگي درويشانه اش هيچ تغييري روي دهد .
[ویرایش]
ساعي به مصداق آيه ي الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
به انفاق علمش كه رزق و روزي معنوي اعطايي خداونداست،اقدام نمود .
او جلسات متعددآموزش قرآن در شهر و روستاهاي اطراف داير كرد . در آن جلسات قرآن با برنامه هاي منظم و حساب شده ي كوهنوردي ،نوجواناني را تربيت كرد كه بعد ها در مبارزات انقلاب بزرگترين و ماندگارترين حماسه ها را آفريدند .
شهيد
نادرعلیزاده ، شهيد
رحمان حسن زاده ، شهيد
محمدخمسه لویی و عده اي از شهداي معظم و بزرگاني كه هر يك در محيط كاري و محل زندگي ، به نوبه ي خود الگوي عملي يك مومن واقعي مي باشند و بانی خدمات شاياني براي جامعه . اين باقيات وصالحات ، حاصل خود سازي انقلابي و عشق و انفاق شهيد بابا ساعي بود .
از ويژگيهاي ديگر شهيد ، شجاعت او بود . دوستانش تعریف می کنند:
"قبل از انقلاب به خاطر فعاليتهاي سياسي ، بنده و ايشان را دستگير كردند و براي مدتي در بازداشت بوديم . وقتي كه مامورين براي گرفتن اعتراف پيش ما آمدند ، ايشان با كمال شجاعت از دادن اعتراف خودداري مي كرد و هرگز در مقابل برخورد هاي مامورين خم به ابرو نمي آورد .
[ویرایش]
نزديكي هاي عيد نوروز بود كه يكي از مامورين بازداشتگاه آمد و در بين زندانيان فرم توبه نامه توزيع كرد كه به شرط امضاء و اظهار ندامت ، از بازداشتگاه آزاد شوند . شهيد بابا ساعي مامور را صدا زد و او را نصيحت كرد و گفت : اين كار تو بر خلاف كرامت انساني است و زندانيان ديگر را از گرفتن توبه نامه منع نمود .
او همواره فساد وخیانت مربوط به رژيم شاهنشاهي را بي پروا فاش مي كرد و از كسي باكي نداشت . از فهم سياسي قوي برخوردار بود و در مقابل گروه هاي منحرف و التقاطي حساس بود .
در مبارزات انقلاب به عنوان يكي از استوانه هاي انقلاب بودند . دكه ي او ,به عنوان دكه ي انقلاب شمرده مي شد كه محل تجمع بچه مسلمانهاي انقلابي بود .مثل شمعي بود كه نيروهاي انقلابي به دور او حلقه مي زدند.
[ویرایش]
بعد از پيروزي انقلاب نيز همچنان به فعاليتهاي فرهنگي و سازنده ي خود با گستردگي بيشتري ادامه مي داد و با تلاش امرار معاش مي کرد تا اينكه با مشاهده ي آشوبهايي كه ضد انقلاب مسلح در منطقه ايجاد مي كرد ، او احساس كرد كه موجوديت انقلاب از سوي گروهكهاي مسلح تهديد مي شود .
فعاليتهاي فرهنگي ديگر روح او را ارضاء نمي كرد . لذا احساس تكليف نمود و عاشقانه به سپاه پيوست تا مسلحانه در خدمت انقلاب قرار گيرد .
او براي سپاه ، يك پاسدار ايده آل بود . تمام شرايط سپاه را به طور كامل دارا بود . اعتقاد راسخ به ولايت فقيه ، دانش قرآني بالا ، حافظ و قاري قرآن ، سابقه ي طولاني مبارزاتي بر عليه رژيم , اطلاعات چريكي و نظامي مطلوب ، با مواضعي قاطع در مقابل جريانهاي انحرافي .
[ویرایش]
او چهره آشناي پاسداران وفرماندهان سپاه آذربایجان غربی بود.در قدم اول فعاليت ، به عنوان فرمانده گروهان منطقه سرو در مرز ايران و تركيه انتخاب شد كه در منطقه با خوانين وابسته ي رژيم سابق و گروهك هاي مسلح ضدانقلاب ، مبارزه ي پي گيري داشت. در كارداني او به عنوان فرمانده منطقه كافي است بگوييم كه با ۳۰ نفر نيرو منطقه اي را كنترل مي كرد كه اكنون يك تيپ آن كار را انجام مي دهد . بعدازآن به عنوان فرمانده عمليات سپاه مهاباد به فعالیتش ادامه داد.
[ویرایش]
ساعي عزت نفس عجيبي داشت. هيچ گاه در مورد مال دنيا حرص و طمعي از خود نشان نداد.
مدتی تنگدست بود ولي با ديگران چنان مواجه مي شد و طوري رفتار مي کرد كه همه مي پنداشتند او از نظر مالي بي نياز است . او ديناري از كسي قرض نخواسته بود و چون داراي روح بزرگوار بود، مي خواست به دوستانش نيز عزت نفس سرايت دهد.
براي دوستان صندوق قرض الحسنه ای تاسيس كرد تا نياز هاي آنها را رفع کند. او بااينكه شخص اميني براي دوستان بود ، اما برای رعايت نظم و انضباط هميشه از عملكرد موسسه ی قرض الحسنه گزارش كاري تهيه مي كرد و در اختيار ديگران قرار مي داد و خود را موظف به جوابگويي در مقابل اعضاي صندوق مي دانست.
[ویرایش]
در مقابل مشكلات مقاوم بودند و هرگز از خود ضعف نشان نمي دادند. شخصيت والاي ساعی در بين دوستان از جاذبه ي خاصي برخوردار بود. به طوري كه هميشه در موارد اختلاف ، ايشان را بين خود حكم قرار مي دادند و همه حرف او را قبول مي كردند . او مايل بود كه دوستان در كنار هم باشند و آرزو داشت كه بچه ها هميشه بدون اختلاف در كنار هم باشند.
در تقيد به احكام ديني شهره ي دوستان بود. در مقابل گناه حساس و به تمام معنا مسلمان رساله اي بود و نماز را هميشه و در هر جا، اول وقت به جا مي آورد.
در زندگي روزمره هميشه فریضه ی امر به معروف و نهي از منكر را اقامه مي كرد . در زمان طاغوت روزي با جمعي از دوستان براي كوهنوردي به دره ي شهداء فعلی رفته بوديم. در سر راه به گروهي برخورد كرديم كه قمار مي كردند . وقتي به جمع نزديك شديم ، با ادب خاصي ، گناه قمار را به آنهاگوشزد كرد. چون جا محدود بود، ما مجبور شديم كه به فاصله ي كمي ازآنها اتراق نماييم . بعد از صرف غذا و چائي مشغول استراحت بوديم كه صداي آن گروه قمار باز با پرخاش به يكديگر بلند شد و مانع استراحت ما شدند .
شهيد بابا ساعي برخواست و به طرف آن هاحركت نمود. دوباره معصیت قمار را تذكر داد و گفت كه عمل حرام ديگري كه اكنون از شما سر مي زند، فحشهاي ركيكي است كه به همديگر مي دهيد.
يكي از آنها گفت: چه كسي از آن دنيا آمده است كه وجود آخرت را بازگو نمايد؟ آقا بابا گفتند: فرض كنيم كه كسي از آنجا نيامده است ، اولاً چه كسي آمده است كه بگويد بهشت و جهنم وجود ندارد ؟ ثانياً ما ، در اين دنيا در بهشت هستيم ، بابهترين دوستان رفت و آمد داريم در حاليكه شما با فحش و ناسزا گويي با يكديگر ، در جهنم هستيد .
[ویرایش]
بدني تنومند داشت. علاقمند به ورزش كوهنوردي بود و در برنامه هاي كوهنوردي در زمانهاي استراحت به نقل حديث و تشريح سيره ي ائمه اطهار (ع) مي پرداخت . در مسجد كه براي بچه هاقرآن تدريس مي كرد . برای اطمينان از يادگيريشان از آنهاسوال مي كرد و آنها را پس از طي مراحلي كه مي توانستند روخواني قرآن را تدريس كنند، روانه ي دهات مي كرد كه كلاسهاي روخواني قرآن داير كنند.
جواني بود ورزشكار با اندامي پهلوانانه كه جوانمردي و شجاعتش سيره ي ائمه معصومين (ع) را به ياد مي آورد . داراي سيماي نوراني با محاسنی زيبا ,درحالی که در آن زمان گذاشتن محاسن جزو معايب اجتماعي بود و چنين اشخاصي مورد تمسخرقرارمی گرفتند . او با غرور ديني و حماسي خود به مخالفين مظاهر دين جواب سازنده اي مي داد و درجاهایی جوابهاي ايشان براي مخالفين دین دندان شكن بود و به درگيري مي انجاميد ولي او همچنان بر حفظ مظاهر ديني پافشاري مي كرد. هر كس كه او را مي شناخت او را به عنوان استاد و معلم اخلاق و تقوي مي پذيرفت. وقتي كه با او روبرو مي شدي ، خدا را به ياد مي آورد. ايمان و اعتماد او را فقط با مومنين صدر اسلام مي توان مقايسه نمود.
از هر لحاظ لايق ترين سرباز براي امام (ره) محسوب مي شد . سالها قبل از انقلاب به مصداق فرمايش آیت الله شهيد
محمدباقرصدر که گفته بود: در امام خميني ذوب شوید, آنگونه كه او در اسلام ذوب شده است,
شیفته ی افکار امام(ره)شد .
هر وقت سخنان امام پخش مي شد ، بچه ها را دعوت به سكوت مي كرد . با همه ي وسواسي كه در مورد نماز اول وقت داشت ، در موقع پخش سخنان امام ، نماز را به تعويق مي انداخت . او قبل از انقلاب نيز مقلد امام بود و هميشه حضرتش را مجتهد جامع الشرايط معرفي مي كرد . بعد از انقلاب هم در كليه ي مسائل سياسي شهر و كشور نظر امام ( ره) را ميزان مي دانست ."
[ویرایش]
بعد از آرامش نسبی در این منطقه عازم جبهه هاي جنگ در جنوب شد و در آنجا سردار شهيد
مهدی باکری مقدم او را گرامي داشت و تقريباً تا آخرين روزهاي زندگيش در ركاب او بود . در عمليات فتح المبين و مسلم ابن عقيل شركت داشت. آخرين مسئوليت او معاون فرمانده تيپ حضرت ابوالفضل (ع)، يكي از تيپ هاي لشكر ۳۱ عاشورا و مسئول هدايت عمليات در خط مقدم جبهه بود.
[ویرایش]
سرانجام زمان موعود فرا رسيد و صبر و انتظار به سر آمد. او گمشده اش يعني شهادت را كه سالها در وصالش بي تاب بود ، به دست آورد و در عمليات والفجر مقدماتي در ساعت چهار و سي و پنج دقيقه ي بعد از ظهر روز سه شنبه ۲۴ / ۱۲/ ۱۳۶۱ به شهادت رسید و سالها درد و رنج دنيا را به تسكين آخرت تبدیل کرد تا در جوار رحمت الهي آرام گیرد.
[ویرایش]
ساعی شاعري توانا در عرصه ي ادبيات تركي و فارسي بود و در اين زمينه آثار ارزشمندي به يادگار گذاشته است .
به اهل بيت(ع) ارادت فوق العاده اي داشت . مداح و شاعر اهل بيت بود . هم غزلهاي عرفاني مي سرود و هم مدائحي در خصوص ائمه اطهار (ع) داشت و اكثر جوانان اروميه با نوحه هاي او در سوگ اهل بيت ، آشنايي دارند . از جمله ي آن نوحه ها است:
حسين ندندي كربلا يزيديان الينددي
او آلتي گوشه پاك مزار شمر زمان الينددي
و نوحه اي به زبان فارسي به مطلع :
به شهيد كرب و بلا بگو كه قيام تو به اصالت است
نداي هل من تو حسين بنگر ببين چه اجابت است
كه مشهور عام و خاص در اروميه مي باشد .
[ویرایش]
شاعر نامدار اروميه، استاد متمادي با او آشنايي داشت ، قطعه ی تاريخي در شهادت ايشان به نظم كشيده است كه می خوانیم:
گذشته سالها از قتل ساعي
هنوز هم مهر ساعي مانده در ياد
چو او معشوق خود را كرد رؤيت
بگو چيد از يارش با دلي شاد
چو او شد كشته، ازدلهاي مردم
به اوج آسمانها رفت فرياد
نبود اندر كف اش جز جان شيرين
كه جان را هم به جانان پيش كش داد
رقم زد كلك تنها سال قتلش
ساعي نيز رفت از محنت آباد
«ساعي نيز رفت از محنت آباد» به حساب حروف ابجد معادل سال ۱۴۰۲ هجري قمري يعني سال شهادت شهيد ساعي مي باشد .
شاعري ديگر كه از دوران نوجواني او را مي شناخت در سوگش ابيات زير را سروده كه آن را حسن ختام اين زندگينامه ي سراسر رنج و درد و در عين حال افتخار آميز ، قرار مي دهيم .
چون به جنت شد روان ساعي
مكان در قرب حق دارد ز فيض لامكان ساعي
از آن شد اسوه ي تقوي كه اندر مكتب عرفان
ميان بستري از خون به سر داد امتحان ساعي
حديث عشق آن نبود كه در گفت و شنود آيد
كه در ميدان نمود آن را به خاك و خون بيان ساعي
به محراب دعا بودي چنان پروانه اي عاشق
به جنگ كافران شيري دلير و پر توان ساعي
به عاشورا و با تيپ ابوالفضل است نام آور
ميان خط شكن ياران ، شهيدي جاودان ساعي
به آذربايجان شد شهره از ايثار و پاكيها
به كردستان سپاهي مرد بي نام و نشان ساعي
[ویرایش]