اصغرخدادادی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصغر روزها همراه پدر به صحرا می رفت و شب ها به کارهایی دامداری مشغول بود. او در سن ده سالگی به علت علاقه زیاد به تحصیل به صورت متفرقه درس خواند و مدرک قبولی گرفت.



تولد

[ویرایش]

سال ۱۳۴۲ در طاقانک به دنیا آمد.
در سن هفت سالگی به جای رفتن به مدرسه به علت مشکلات اقتصادی مجبور شد کار کند ولی از درس و تحصیل غافل نشد و با تلاش توانست خواندن و نوشتن را از پدر و برادرش بیاموزد.اصغر روزها همراه پدر به صحرا می رفت و شب ها به کارهایی دامداری مشغول بود. او در سن ده سالگی به علت علاقه زیاد به تحصیل به صورت متفرقه درس خواند و مدرک قبولی گرفت.

ورودبه جهادسازندگی

[ویرایش]

در سال ۱۳۵۸ همراه با مادرش برای سکونت مدتی به شهرکرد رفت و چون روزها کار می کرد،تحصیلاتش را به صورت شبانه ادامه داد. اصغر در سن ۱۹ سالگی ازدواج کرد. او بعد از انقلاب به جهادسازندگی(سابق)پیوست.

حضوردرجبهه

[ویرایش]

جنگ که شروع شد اصغر به صورت داوطلبانه به جبهه رفت.در عملیات زیادی شرکت کرد. در هر مرخصی به کمک مردم عشایر در مناطق دور دست می رفت.او مسئول یکی ازشوراهای حل اختلاف استان بود و در راه ایجاد صلح بین مردم تلاش می کرد.

شهادت

[ویرایش]

درعملیات خیبر که در جزیره مجنون انجام شد،به علت بمباران شیمیایی دشمن مصدوم شد.ا سرانجام بعد ازمجاهدات وتلاش های زیاد،سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ که در منطقه عملیاتی شلمچه انجام شد،به شهادت رسید.


خاطرات

[ویرایش]

گفت: برادرجان این همسایه ما شب ها زود می خوابد تا بتواند به موقع برای نماز شب بیدار شود و اگر شما داخل حیاط موتور را روشن کنید ممکن است از خواب بیدار شوند و همین امر باعث شود که امشب برای نماز شب بیدار نشوند.


← پدرشهید


روزی به صحرا رفته بودیم.من به علت کهولت سن سوار بر چهارپایی بودم. پسرم صدا زد و گفت: پدر حیوان عقب مانده است.گفتم خواهد آمد. دوباره گفت:در زمین های مردم و محصولات آنها می چرد. گفتم پسرم کسی تا به حال چهارپا را با ریسمان نبسته و سر ریسمان را به دست بگیرد. این یک امر طبیعی است. دفعه سوم فرمود: پدرجان محصول از دیگران است.آیا شما می دانید که صاحبان آن زمین ها به چنین امری راضی اند یا خیر؟ و این در حالی بود که فرزندم بیش از ۸ سال نداشت و به من درس زندگی آموخت.

← برادر شهید


بنده یک موتور برای ایاب و ذهاب داشتم. پس از ازدواج برادرم هرگاه شب هنگام به منزل ایشان می رفتم زمان برگشتن ،اصغر می گفت:دوست دارم من موتور را روشن کنم. موتور را از حیاط خارج می کرد و روشن می کرد و تحویل من می داد. حس کنجکاوی من برانگیخته شد به همین علت یک بار مقاومت نموده و خواستم خودم موتور را روشن کنم. وقتی که دید این بار دیگر قبول نمی کنم به ناچار گفت: برادرجان این همسایه ما شب ها زود می خوابد تا بتواند به موقع برای نماز شب بیدار شود و اگر شما داخل حیاط موتور را روشن کنید ممکن است از خواب بیدار شوند و همین امر باعث شود که امشب برای نماز شب بیدار نشوند.

وصیتنامه

[ویرایش]

بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ
این جنگ اگر بیست سال هم طول بکشد ما با تمام قدرت ایستاده ایم. (امام خمینی)
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام خالصانه بر امید مستضعفان جهان حجت ابن الحسن العسکری مهدی موعود (عج) و نایب برحق آن حضرت امام خمینی. شکر و سپاس خدایی را که ما را آفرید و رسولانی را جهت هدایت و راهبری مردم برگزید تا اینکه چراغ هدایتی و مشغلی فروزان باشند. برای تشخیص راه حق و صحیح از باطل و نجات انسان ها از سقوط در منجلاب هایی خوفناک گردند. و با درود و سلام فراوان بر این راهبران الهی و اسوه های صبر و مقاومت در قبال آن همه رنج و شکنجه هایی که بر آنان وارد می شد، لکن آنها برای اثبات حقانیت خود از هیچ گونه سعی و کوششی کوتاهی نمی کردند. منجمله سومین راهبر و امام شیعیان حضرت حسین ابن علی(ع) که با حماسه آفرینی های خود و یارانش در دشت کربلا شیوه زندگی کردن آزاد مردن و شیعیان آن حضرت را به تمام جهانیان آموخت. این همه ایثارگری هایی که امروز در جبهه های جنگ ایران ما شاهد آنها هستیم و از رزمندگان اسلام سرمی زند ؛همگی به دلیل این است که این عزیزان آن حضرت را الگوی زندگی خود قرار داده و به ایشان اقتدا نموده اند و مایلند زنده بودن و مردنشان همانند آن حضرت باشد.

جنگ حق وباطل

[ویرایش]

اینجانب اصغر خدادادی طاقانکی بنابر احساس وظیفه شرعی و با توجه به فرمایشات اخیر حضرت امام مبنی بر اینکه رفتن به جبهه واجب است و جهت یاری رساندن رزمندگان اسلام به جبهه آمدم. زیرا که معتقد هستم این جنگ، جنگ بین حق و باطل و جنگ بین کفر و اسلام است و نشستن در کناری، تنها نظاره گر بودن گناه است. و الحمدالله خدایا این توفیق و سعادت نصیبم کرد تا اینکه چند صباحی در کنار این عزیزان سنگرنشین باشم و امید آن ارم سعادتی بس عظیم تر یعنی شهادت که سعادت ابدی مرا در این می بینیم خداوند انشاءا... نصیبم بنماید.

وصیت به خانواده

[ویرایش]

اگر چنانچه این توفیق شامل حال این حقیر گردید از کلیه دوستان و آشنایان می خواهم برای شهادت بنده هیچ گونه ناراحتی و غمی در دل شما رسوخ نکند و منجمله تو ای پدر، مادر، برادر، خواهران و خانواده ام بیشتر از دیگران می بایستی تحمل مشکلات را پذیرا باشید و بیشتر از دیگران صبر و استقامت از خود نشان دهید. اصلاً هر گونه اندوهی در خود راه ندهید زیرا که اینجانب با ایمان و اعتقاد این راه را پذیرفته ام و شهادت را سعادت می دانم. پس ناراحتی دگر برای چه، و اما شما ای عزیزان خواننده و شنونده و تو ای برادری که تشییع جنازه ام شرکت نموده ای، از همگی شما می خواهم اگر چنانچه خدای ناکرده خطایی، قصوری و ... از بنده نسبت به شما سر زد، یا اینکه خدای ناکرده غیبتی، تهمتی، دروغی و ... از پشت سر شما کرده م به لطف و بزرگی خودتان بنده را عفو نموده و برایم طلب آمرزش نمایید.
و در پایان باز هم می خواهم عرض کنم که نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس قوانین اسلام پایه گذاری شده و کمک و یاری آن بر هر مسلمان واجب و الزامی می باشد. چنانچه کسی برخلاف این نظام عمل و یا اقدامی نماید باید بگویم عمل وی بر خلاف قوانین اسلام بوده و یاری این نظام یاری اسلام و قرآن است. پس اگر خدای ناکرده تاکنون قصوری از ما سرزند، شاید بس باشد و تحمل بیشتر از این شایسته نباشد زیرا که فردا دیگر خیلی دیر است و هیچ دلیلی نداریم که تا فردا زنده باشیم. پس همین الآن انشاءالله بیش از پیش ایمانتان را نسبت به اسلام و این نظام قوی تر و محکم تر نماییم انشاءالله و در جهت یاری قدم برداریم.
والسلام علیک و رحمه الله و برکاته
اصغر خدادادی طاقانکی


پانویس

[ویرایش]
 
۱. توبه(۹)آیه۲۰    
۲. کتابخانه مدرسه فقاهت    


منبع

[ویرایش]

تدوین شده توسط دانشنامه شهیدان     از خاطرات شفاهی خانواده و دوستان شهید






جعبه ابزار