اردشیر علیزاده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اردشیر در صدد ایجاد دوره های آموزشی در یاسوج بود. او موفق به این کار شد و با برگزاری کلاس های آموزشی برای داوطلبان بسیجی این مهم را اجرا کرد. آموزشهایی نظیر: اخلاق، تاکتیک، اسلحه شناسی و جنگهابی چریکی را آموزش می داد.


تولد

[ویرایش]

دهم مهر ۱۳۴۳ در روستای بیدشاهی یکی از روستاهای نزدیک یاسوج به دنیا آمد.او بعد از دوران کودکی در این روستا مشغول به تحصیل شد و بعداز طی دوران ابتدایی به دلیل نبودن مدرسه ی راهنمایی به روستای دیگری به نام موردراز رفت و دوران راهنمایی خود را در انجا سپری کرد. بعداز آن به یاسوج رفت و دوران دبیرستان را در آنجا گذراند.

ورود به سپاه

[ویرایش]

دوران تحصیلات دبیرستان اردشیر همزمان شد با آغاز جنگ تحمیلی. خانواده اصرار داشتند اردشیر درس بخواند اما او به جمع بسیجیان پیوست.
در سال ۱۳۶۱ به عنوان بسیج ویژه به عضویت سپاه درآمد و به عنوان مربی آموزش های نظامی در پادگان سپاه مشغول خدمت شد و به آموزش و آماده سازی نیروهای بسیج برای اعزام به جبهه پرداخت. به دلیل اینکه در آن زمان استان کهگیلویه و بویراحمد امکان برگزاری دوره های آموزشی نظامی را نداشت، بسیجیان این استان را برای آموزش به شهرهای اطراف نظیر کازرون، شیراز و آباده اعزام می کردند. اردشیر در صدد ایجاد دوره های آموزشی در یاسوج بود. او موفق به این کار شد و با برگزاری کلاس های آموزشی برای داوطلبان بسیجی این مهم را اجرا کرد. آموزشهایی نظیر: اخلاق، تاکتیک، اسلحه شناسی و جنگهابی چریکی را آموزش می داد. او یکی از نیروهای چریکی مهم سپاه شناخته می شد.

ازدواج

[ویرایش]

در دی ماه ۱۳۶۲ و در سن ۱۹ سالگی ازدواج کرد. فرزندش در اسفند ۱۳۶۳ به دنیا آمد. او نام فرزند را با مشورت همسرش محمد گذاشت.
سال ۱۳۶۴ سپاه با اجرای عملیات والفجر۸ بندر فاو را از ظلم حکومت بعث آزاد کرد تا امکان موشک باران شهرهای استان خوزستان نیز از دشمن گرفته شود.

حضور در جبهه

[ویرایش]

نیروهای زبده سپاه و بسیج برای اجرای این عملیات عظیم به جبهه رفتند که اردشیر نیز از جمله آنها بود. پس از شروع عملیات اردشیر و نیروهای تحت فرماندهی او از اولین نیروهایی بودند که از اروند گذشتند و به جبهه دشمن وارد شدند.

شهادت

[ویرایش]

اردشیر در روز دوم عملیات مورد اصابت تیربا کالیبر۵۰ دشمن قرار می گیرد و به شهادت می رسد.همرزمانش می گویند او قبل از شهادت گفته بود: من اگر روزی شهید شوم با هیچ سلاحی به شهادت نمیرسم به جزء اسلحه ای به نام کالیبر ۵۰ و آن هم بر روی قلبم اصابت می کند .


آثار باقی مانده از شهید

[ویرایش]

اینک که به یاری خداوند بزرگ به جبهه میروم نه برای انتقام که برای احیای دینم ، تداوم انقلابم و امنیت میهنم پای در پوتین می کنم و از آن معبود یکتا مدد می جویم. خداوندا از تو می خواهم که هرچه زودتر راه کربلا را به روی ملت ایران باز گردانی .
وقتی مرا در تابوت می گزارند چشم هایم را باز بگذارند، دستهایم را از تابوت بیرون بیاورند تا دشمن فکر نکند من کورکورانه به جبهه رفتم، من با قلبی پاک به جبهه رفتم با چشمی باز و با دستانی باز .
قصه ی آشوب زمانم بگو
غصه ی خونبار روانم بگو
اینکه شهیدان به لقاح میرسند
دست بیفشان و از آنم بگو

منبع

[ویرایش]

تدوين شده توسط دانشنامه شهیدان     از خاطرات شفاهي خانواده و دوستان شهيد







جعبه ابزار